معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم/سلام بر مسجدین/(تصویر وبلاگ:شیخ علی گنبدی همدانی روحانی صاحب کرامات بسیار استان همدان) /روستای مسجدین کتابخانه نور دارد چه مطالبی برای شما مخاطبین عزیز جالب تر وخواندنی تر است گیاهان داروئی بهتر است یا مطلب طنز یا کتاب های کودک ؟/حسین نادری و دیگر دوستان در روستای مسجدین همدان از اینکه به وبلاگ های فرهنگی مسجدین تشریف آورده اید به شما دوست عزیز خیرمقدم می گویند!((نادری و رضایی جهاندار و فاتحی بیات))
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 88159
تعداد نوشته ها : 23
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


                                                                             

                     

                بسمه تعالی                              


  نمونه مطالب کتاب : شش ماه پایانی


 با استفاده از نرم افزار کتابخانه ای : مهدویت 

     

              مرکزتحقیقات نورقم : بلوار جمهوری – بعد از کوچه 4                          

   

  از صفحه 60  تا  صفحه   176   کتاب


   ----------------------------------------------------------------------------------------

   

         تقویم حوادث سال ظهور



- ماه رجب‏

- ماه شعبان‏

- ماه رمضان‏

- ماه شوال‏

- ماه ذیقعده‏

- ماه ذیحجه‏

- ---------

ماه محرم‏


از صفحه   60 تا صفحه     100 


-----------------------------------------------------------------------------


شش ماه پایانى ؛ ص60

 

                           بخش دوم 



             علامتهاى مخصوص سال ظهور



در این کتاب بنا داریم به حوادثى که در سال ظهور بروز مى‏کند، اشاره کنیم، سالى که به زودى با نشانه‏ها و حوادث سال مشرف به ظهور امام بزرگوارمان حضرت مهدى علیه السّلام است، همراه خواهیم شد، آن‏گونه که طبق ترتیب زمانى بیان شده براى آنها در روایات معصومین، علیهم السّلام، به آرزو و هدف خویش نایل شویم و مؤمنان تصویرى کلى و فراگیر از این حوادث و نشانه‏ها و علم به این‏که آنها جزء حتمیات هستند، داشته باشند. این علایم حتمى آن‏طورکه در روایات زیادى از آنها یاد شده پنج نشانه‏اند؛ امام صادق علیه السّلام فرمودند:

خمس قبل قیام القائم: الیمانی و السفیانی و المنادی ینادی من السماء و خسف البیداء، و قتل النفس الزکیة[1].

پنج چیز قبل از قیام قائم علیه السّلام رخ مى‏دهد: 1- خروج یمانى 2-

شش ماه پایانى، ص: 61

خروج سفیانى 3- منادى‏اى که از آسمان ندا مى‏دهد 4- فرو رفتن (خسف) در بیابان 5- کشته شدن نفس زکیه.

حوادث سال ظهور بسیار زیادند که به بارزترین و آشکارترین آنها- البته آنقدر که با توجه به ترتیب زمانى و با در نظر گرفتن به روایاتى که در دسترس داریم و امکان‏پذیر است- اشاره مى‏کنیم.

پیش از ورود به بحث لازم است به حوادثى که به شکل اجمالى به آنها اشاره شده و به‏طور کلى و عمومى بر سال ظهور و ویژگیهاى آن دلالت مى‏کند، نظرى بیفکنیم.

1. فرد بودن رقم سال ظهور

از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:

لا یخرج القائم إلا فی وتر من السنین؛ سنة إحدى أو ثلاث أو سبع أو تسع‏[2].

حضرت جز در سال فرد مانند یک، سه، هفت یا نه قیام نمى‏کنند.

این حدیث سال ظهور را به‏طور اجمالى معرفى مى‏کند و لیکن زمان ظهور مبارک حضرتش را برخى احادیث دقیق‏تر مشخص مى‏کنند. ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل کرده‏اند:

... و یقوم- القائم- فی یوم عاشوراء و هو الیوم الذی قتل فیه الحسین بن علی علیه السّلام، لکأنی به فی یوم السبت العاشر من المحرم، قائما بین الرکن و المقام، جبرائیل بین یدیه ینادی بالبیعة له فتصیر شیعته من‏

شش ماه پایانى، ص: 62

أطراف الأرض تطوى لهم طیا، حتى یبایعوه فیملأ اللّه به الأرض عدلا، کما ملئت جورا و ظلما[3].

در روز عاشورا که روز به شهادت رسیدن حسین بن على علیه السّلام است قیام خواهند کرد؛ گویا در روز شنبه‏اى که عاشورا است با او هستم در حالى که میان رکن و مقام ایستاده و جبرئیل در مقابلش براى بیعت با او دعوت مى‏کند و شیعیان از نقاط مختلف زمین با طى الارض به سوى او مى‏شتابند که با او بیعت کنند و خداوند تبارک و تعالى به وسیله ایشان زمین را همان‏طورکه از ظلم‏وجور پر شده از عدالت و دادگسترى پر کند.

با توجه به این روایتها و دیگر روایات که در دسترس داریم مى‏توانیم بعضى از ویژگیهاى سالى را که ان شاء اللّه ظهور خواهند کرد، بیان کنیم که طبق نظام عددى یا رقمى و برحسب تقویم اسلامى، سال ظهور فرد است و روز طلوع آن خورشید تابان هم شنبه دهم محرّم الحرام که مصادف با عاشوراى حسینى است.

2. سالى همراه با باران فراوان‏

از نشانه‏هاى سال ظهور این است که در آن سال، باران بسیارى مى‏بارد و به دنبال این بارش زیاد محصولات و میوه‏ها و خرماهاى مختلف خراب شده و از بین مى‏روند؛ چراکه باران گاهى رحمت است و نعمت و گاهى مایه عذاب و نقمت. از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند:

شش ماه پایانى، ص: 63

قدام القائم علیه السّلام لسنة غیداقة. یفسد فیها الثمار و التمر فی النخل، فلا تشکوا فی ذلک‏[4].

در سال پیش از ظهور قائم علیه السّلام باران فراوانى مى‏بارد که محصولات و خرماهاى مختلف نخلستانها از بین مى‏رود ولى شما درباره این حادثه شک نکنید.

و سعید بن جبیر چنین نقل کرده است:

إن السنة التی یقوم فیها القائم المهدی، تمطر الأرض أربعا و عشرین مطرة ترى آثارها و برکتها إن شاء اللّه‏[5].

در سالى که حضرت مهدى علیه السّلام ظهور مى‏کنند، بیست و چهار باران نازل مى‏شود که اثرات و برکات آن مشهود خواهد شد. ان شاء اللّه.

و بر همین اساس است که مى‏توان به معناى چنین احادیثى پى برد که به عنوان نمونه امام صادق علیه السّلام مى‏فرمایند:

سنة الفتح ینبثق الفرات حتى یدخل فی أزقة الکوفة، و فی روایة اخرى: سنة عام الفتح، ینشق الفرات حتى یدخل أزقة الکوفة[6].

در سال پیروزى حضرت فرات چنان شکافته مى‏شود که آب وارد کوچه‏هاى کوفه مى‏شود.

و در روایتى دیگر:

در سال پیروزى، فرات شکافته شده و آبهاى آن وارد کوچه‏هاى‏

شش ماه پایانى، ص: 64

کوفه مى‏شود.

3. سالى آکنده از زمین‏لرزه‏ها و خوف و فتنه‏هاى بسیار:

امام صادق علیه السّلام فرموده‏اند:

علامتها أن تکون فی سنة کثیرة الزلازل و البرد[7].

از نشانه‏هاى قیام آن حضرت این است که در سالى پر از زلزله و سرما اتفاق مى‏افتد.

أبشرکم بالمهدی یبعث فی أمتی على اختلاف من الناس و زلازل‏[8].

مهدى را به شما بشارت مى‏دهم که پس از پدید آمدن اختلافات در میان امتم و زلزله‏هاى بسیار ظهور خواهد کرد.

و یومئذ یکون اختلاف کثیر فی الأرض و فتن‏[9].

در آن زمان اختلافات شدید و فتنه‏هاى بسیار در زمین پیش مى‏آید.

قبل هذا الأمر قتل بیوح ... قیل و ما البیوح؟ قال: دائم لا یفتر[10].

پیش از این کشتار «بیوح» پیش خواهد آمد. حاضران پرسیدند:

شش ماه پایانى، ص: 65

«بیوح» یعنى چه؟ حضرت فرمودند: «یعنى دایمى است و بدون وقفه ادامه مى‏یابد.

قدام القائم موتان: موت أحمر، و موت أبیض، حتى یذهب من کل سبعة، خمسة[11].

پیش از آمدن قائم دو مرگ مشاهده خواهد شد، مرگ قرمز و مرگ سفید به‏طورى‏که از هرهفت نفر، پنج نفر بمیرند.

حضرت على علیه السّلام هم فرمودند:

بین یدی المهدی موت أحمر، و موت أبیض، و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه، کألوان الدم، أما الموت الأحمر، فالسیف و أما الموت الأبیض، فالطاعون‏[12].

پیشاپیش حضرت مهدى مرگ سرخ و مرگ سفید پیش مى‏آید و حمله ملخها در زمان او و در غیر زمانش مانند رنگهاى خون کشتار قرمز (ناشى از جنگ) و شمشیر است و مرگ‏ومیر سفید به خاطر طاعون خواهد بود.

عبد اللّه بن بشار هم از آن حضرت علیه السّلام نقل کرده است که فرمودند:

إذا أراد اللّه أن یظهر قائم آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، بدأ الحرب من صفر إلى صفر و ذلک أوان خروج قائمنا[13].

شش ماه پایانى، ص: 66

زمانى که خداوند تبارک و تعالى اراده کند که قائم آل محمد، علیه السّلام، را ظاهر نماید با جنگى که آغاز و پایانش در ماه صفر است شروع مى‏کند که این ابتداى قیام قائم ما [اهل بیت‏] است.

جابر جعفى مى‏گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم که معناى‏ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ‏[14] چیست؟ حضرت فرمودند:

یا جابر! ذلک خاص و عام. فأما الخاص من الجوع بالکوفة، و یخص اللّه به أعداء آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، فیهلکم اللّه، و أما العام فبالشام، یصیبهم خوف و جوع ما أصابهم مثله قط، و أما الجوع فقبل قیام القائم (ع)، و أما الخوف فبعد قیام القائم (ع)[15].

جابر [این آیه‏] یک معناى خاص دارد و یک معناى عام. معناى خاص، گرسنگى در کوفه است که خداوند آن را مخصوص دشمنان آل محمد، علیهم السّلام، قرار داده و به وسیله آن، آنها را هلاک مى‏کند.

ولى معناى عام آن در شام محقق مى‏شود که اهل آنجا به خوف و هراس و گرسنگى مبتلا مى‏شوند که احدى به مانند آن مبتلا نشده باشد و گرسنگى پیش از قیام قائم (ع) است و خوف و هراس پس از قیام قائم (ع).

امام باقر (ع) هم در این رابطه مى‏فرمایند:

لا یظهر المهدی إلا على خوف شدید من الناس، و زلازل تصیب الناس، و طاعون و سیف قاطع بین العرب، و اختلاف شدید بین الناس و تشتت فی دینهم و تغیر فی حالهم، یتمنى المتمنی الموت مساء و

شش ماه پایانى، ص: 67

صباحا ... إلى أن قال: فخروجه یکون عن الیأس و القنوط، فیا طوبى لمن أدرکه و کان من أنصاره، و الویل کل الویل لمن خالفه و خالف أمره‏[16].

حضرت مهدى (ع) جز در این شرایط ظهور نمى‏کند: مردم شدیدا دچار هراس و گرفتار زلزله‏هاى بسیار و طاعون شوند و جنگ آشکار و شدیدى میان اعراب واقع شود. اختلاف در دین و آیین پیدا کرده و وضعیت و احوالشان متغیر مى‏گردد. هرکس آرزویى داشته باشد، آرزویش در هر صبح و عصر مرگ است. تا آنجا که فرمودند: قیام ایشان پس از یأس و ناامیدى [مردم‏] است. خوشا به حال کسى که او را درک کند و از یاورانش باشد؛ واى و صدها واى بر آن‏که با او مخالفت کند و از امرش نافرمانى و سرپیچى نماید.

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمودند:

لا بدّ أن یکون قدّام القائم فتنة تجوع فیها الناس، و یصیبهم خوف شدید من القتل، و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات، فان ذلک فی کتاب اللّه لبین، ثم تلى هذه الآیه، وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‏[17] و[18].

ناچار پیش از قیام قائم فتنه‏اى پیش مى‏آید که مردم در آن گرسنه مى‏شوند و هراس شدیدى از کشتارها در دلشان مى‏افتد و مبتلا به کاستى و کم شدن اموال و محصولات و جانهایشان مى‏شوند. این‏

شش ماه پایانى، ص: 68

مسئله در قرآن مطلبى روشن و واضح است.

و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:

حتما شما را با سختیها همانند ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران مژده و بشارت بده.

از این مجموع احادیث شریف که سال ظهور را توصیف مى‏کنند درمى‏یابیم که آن سال، سالى است با زمین‏لرزه‏ها و فتنه‏هاى بسیارى که حکایت از نبود و فقدان ثبات سیاسى در برخى کشورها و کثرت اختلافات و جنگها مى‏کنند که آن هم به جنگى جهانى، ختم مى‏شود که در روایات از آن به جنگ و «معرکه قرقیسیا»[19] یاد شده است و نتیجه آن زیاد شدن جنگها، خوف و هراس و گرسنگى و کشتارها و مرگ‏ومیرها مى‏باشد و حوادث و اتفاقات این سال به ظهور حضرت مهدى علیه السّلام منتهى شده جهان پر از عدل و قسط مى‏گردد.

شش ماه پایانى، ص: 69

فصل سوم تقویم حوادث سال ظهور

- ماه رجب‏

- ماه شعبان‏

- ماه رمضان‏

- ماه شوال‏

- ماه ذیقعده‏

- ماه ذیحجه‏

- ماه محرم‏

شش ماه پایانى، ص: 71

بخش اول جریانات و اتفاقات ماه رجب‏

1. پایان باران شدید و فراوان:

در سالى که بناست حضرت مهدى علیه السّلام ظهور کنند قحطى به‏طور جدى شیوع یافته و در بیستم ماه جمادى الاول چنان بارانى مى‏بارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بى‏سابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه مى‏یابد. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:

إذا آن قیام القائم علیه السّلام أمطر الناس جمادى الآخرة و عشر أیام من رجب لم تر الخلائق مثله‏[20].

وقتى قیام قائم علیه السّلام نزدیک شود در ماه جمادى الثانى و ده روز از رجب، بر مردم بارانى مى‏بارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند.

و شیخ مفید در الارشاد چنین آورده است که:

سپس به بیست و چهار باران ختم مى‏شود که زمین را پس از مرگش‏

شش ماه پایانى، ص: 72

زنده مى‏کند و برکاتش نمایان مى‏شود.[21]

همان‏گونه که از این روایات برمى‏آید از علایم قریب الوقوع ظهور حضرت مهدى علیه السّلام نزول بارانهاى شدید و آبهاى فراوان آسمانى است که به نوعى براى [عصر] ظهور زمینه‏چینى شود تا زمینها براى زراعت و کشاورزى پربار و بابرکت و آن هم پس از این حالت فقر و خشکسالى که داشته‏اند، آماده شوند.

بارش باران در حالت عادى چیز عجیب و خارق العاده‏اى نیست جز این که مدت یا میزان آن بارش غریب باشد که بنابر روایات موجود، تأکید بر این بارانها به جهت بیان و ابراز اعجازگونه آنهاست. با توجه به آنچه گفته شد، حقیقت صحبت امیر المؤمنین علیه السّلام را مى‏فهمیم که فرمودند:

العجب کل العجب ما بین جمادى و رجب‏[22].

شدیدا از آنچه میان ماه جمادى و رجب واقع مى‏شود در عجبم.

نظریات مختلفى درباره مدت این بارانها بیان شده است. حجة الاسلام على کورانى در کتاب خود مى‏نویسند:

بعید نیست که این بارانى که از جمادى تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود چراکه تعدادى از علایم ظهور از باب گستردگى محدوده [عصر ظهور] به این عنوان نامگذارى شده است‏[23].

لکن نظر شهید آیت اللّه سید محمد صادق صدر که آن را از نشانه‏هاى ظهور برمى‏شمرند، قابل قبول‏تر به نظر مى‏رسد. ایشان چنین مى‏گویند:

با توجه به فراوانى آب و باران نازل‏شده بهتر است آن را پیش از

شش ماه پایانى، ص: 73

ظهور بدانیم، چراکه اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخى از فعالیتها و وعده‏هایى مى‏گردد که بناست حضرت آنها را محقق کنند پس مقدم دانستن آن بر ظهور، هم فایده‏هاى متعارف باران را در برخواهد داشت و هم با دیگر فواید اثرى دوچندان مى‏توان براى آن تصور کرد[24].

البته این نکته را هم متذکر شویم که احادیث و روایات به مکان و کیفیت بارش این بارانها اشاره‏اى نکرده‏اند، اما آنچه مهم است این است که این باران را به عنوان نشانه و علامتى براى نزدیک شدن زمان ظهور در نظر بگیریم حال چه نحوه باریدن آن با بقیه بارانها متفاوت باشد، چه مقدار و یا مکان آن.

2. شورش سفیانى (از علایم حتمى ظهور)

مردى شورش مى‏کند که به او سفیانى گفته مى‏شود (عثمان بن عنبسه از تبار ابو سفیان و از نسل یزید بن معاویه) در وادى یابس‏[25] واقع در محدوده شامات (دره دمشق) نمایان مى‏گردد. او سمبل و نمونه آن دسته از حکام و فرمانروایان کشورهاى اسلامى است که در عین انحرافاتشان با حق سر ستیز دارند که بعد از وى چنین کسانى دیده نخواهند شد و پس از او نسل چنین سردمدارانى منقرض خواهد گشت. زمان خروج و شورش او- طبق روایات معتبر-[26] در ماه رجب است و احتمالا در دهه آخر و روز جمعه باشد که میان‏

شش ماه پایانى، ص: 74

ظهور حضرت در مکه مکرمه و شورش سفیانى تنها شش ماه فاصله است.

امام صادق علیه السّلام مى‏فرمایند:

السفیانی من المحتوم و خروجه فی رجب، فإذا ملک الکور الخمس ملک تسعة أشهر و لم یزد علیها یوما[27].

سفیانى از نشانه‏هاى حتمى است و [آغاز] شورش او در ماه رجب خواهد بود. بر نواحى و شهرهاى پنجگانه، نه ماه حکومت مى‏کند و [حکومتش‏] حتى یک روز هم بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید[28].

شش ماه پایانى، ص: 75

امام باقر علیه السّلام مى‏فرمایند:

السفیانی و القائم فی سنة واحدة[29].

سفیانى و قائم علیه السّلام هردو در یک سال [نمایان مى‏شوند] هستند.

در حدیث دیگرى فرمودند:

خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا[30].

خارج شدن سفیانى و یمانى و سید خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز است. به همان ترتیب که دانه‏هاى تسبیح به دنبال هم مى‏آیند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمایان مى‏شوند.

در این حدیث هم‏چنین بیان کردند:

قال لی علی بن أبی طالب علیه السّلام إذا اختلف رمحان بالشام فهو آیه من آیات اللّه، قیل: و ما هی یا أمیر المؤمنین، قال رجفة تکون بالشام یهلک فیها أکثر من مائة ألف یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین، و عذابا على الکافرین، فإذا کان ذلک، فانظروا إلى أصحاب البراذین الشهب المخذوفة و الرایات الصفر، یقتل من المغرب حتى تحل بالشام، و ذلک عند الجزع الأکبر و الموت الأحمر، فإذا کان ذلک فانظروا خسف قریة من‏

شش ماه پایانى، ص: 76

دمشق یقال لها مرمرسا- أغلب الروایات حرستا- فإذا کان ذلک خرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس حتى یستوی على منبر دمشق، فإذا کان ذلک فانتظروا خروج المهدی‏[31].

على بن ابى طالب علیه السّلام به من فرمودند: درگیرى دو سپاه در شام، یکى از آیات الهى است.

از ایشان پرسیدم: چه آیه‏اى، یا امیر المؤمنین؟

فرمودند: لرزشى شدید در شام به وجود مى‏آید[32] و بیش از صد هزار نفر کشته مى‏شوند که این جریان را خداوند مایه رحمت و آرامش مؤمنین و عذاب کافران قرار مى‏دهد.

وقتى چنین شد به سوارانى بنگرید که مرکبهاى (یابو) سیاه و سفید گوش و دم‏بریده و پرچمهاى زرد دارند.

هرکه را از مغرب تا شام که در مسیرشان باشد، مى‏کشند. این جریان در زمان بى‏تابى و اندوه شدید و مرگ سرخ رخ مى‏دهد. پس از آن منتظر فرو رفتن قریه و روستایى در دمشق باشید که به آن مرمرسا[33] گفته مى‏شود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادى یابس (دره بى‏آب و علف) شورش مى‏کند تا این‏که بر منبر دمشق قرار بگیرد. وقتى چنین شد منتظر خروج و قیام مهدى علیه السّلام باشید.

این حدیث آغاز حرکت سفیانى را به خوبى ترسیم مى‏کند.

شاید بهترین تحلیل را از فعالیتهاى سفیانى و مصیبتها و سختیهایى که‏

شش ماه پایانى، ص: 77

جامعه اسلامى بدان مبتلا مى‏شود؛ علامه شهید سید محمد صادق صدر ارائه کرده باشد که متن سخنان ایشان را با اندکى دخل و تصرف در اینجا مى‏آوریم:

«دمشق (شام) در آن زمان میدان جنگهاى داخلى و تنازعات مسلحانه میان گروههاى سه‏گانه (تحت فرمان ابقع‏[34]، اصهب‏[35] و سفیانى که مانند مرکز ثقل نیروهاى سیاسى و نظامى مى‏شود) خواهد شد. هرسه از صراط مستقیم حق منحرف گشته‏اند و هرکدام تاج‏وتخت و حکومت را براى خود مى‏طلبند (روایات تفکرات و عقاید آنها را براى ما به روشنى بیان کرده‏اند) ابقع و سپاهیانش با سفیانى مى‏جنگند که منجر به پیروزى سفیانى و کشته شدن ابقع و یارانش مى‏شود.

در جنگ سفیانى با اصهب هم، چنین اتفاقى تکرار مى‏شود. و فاتح نهایى جنگها سفیانى است. این اتفاقات مصداق بارز این آیه است که:

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ‏[36].

احزاب باهم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس واى بر آنها [از آنچه‏] در قیامت [بر سر آنها خواهد آمد].

مقر فرماندهى سفیانى در زمان حکومتش شام خواهد بود و اهالى آنجا از او پیروى خواهند کرد (به جز تعداد کمى). سفیانى در این زمان بر مناطق پنجگانه دمشق، حمص، فلسطین و اردن و قنسرین حکومت مى‏کند.

وقتى که تا این حد مسیر را براى خود هموار مى‏بیند، به عراق هم طمع‏

شش ماه پایانى، ص: 78

مى‏کند و به این فکر مى‏افتد که سپاهى را به آنجا گسیل دارد. لذا با سپاهى که حداقل هشتاد هزار نفر نیرو دارد و خود فرماندهى آن را بر عهده گرفته به آنجا مى‏رود. در میان راه با سپاهى که فرمانرواى عراق براى دفع و مقابله با آنها گسیل داشته، مواجه مى‏شود. این دو سپاه باهم در منطقه قرقیسیا (واقع در سوریه و در نزدیکى عراق) مشغول پیکار مى‏شوند. ترک‏ها [روس‏ها] و رومیان [اروپاییان و آمریکاییها] هم به آتش جنگ دامن زده و خود هم در آن شرکت مى‏کنند. جنگ طولانى و شدیدى درمى‏گیرد. و حدود صد هزار نفر از ستمکاران و جباران در آن کشته مى‏شوند. (مقصود از ستمکاران آن دسته از گنه‏پیشگان منحرفى است که در آن زمان هلاک مى‏گردند.) به این جهت منطقه از شر عمده این سپاهیان که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدى علیه السّلام در مقابل او جبهه بگیرند خلاص مى‏شود.

در پى این کشت و کشتار بزرگ سفیانى پیروز و وارد عراق مى‏گردد. در آنجا در «ارض الجزیره» (بین النهرین عراق) به ناچار با یمانى روبرو مى‏شود که بر او هم فایق آمده و آنچه را که سپاهیان یمانى طى جنگهاى خود در منطقه به دست آورده بودند، تصاحب مى‏کند؛ سپس راهى کوفه شده و در آنجا دست به کشتار و اعدام و اسیر کردن مردم مى‏زند. یاوران و یاریگران خاندان حضرت محمد، صلّى اللّه علیه و آله، را هم به همراه یکى از منسوبین به اهل بیت، علیهم السّلام، شهید مى‏کند. سپس جارچى او در کوفه ندا مى‏دهد که هرکس سر یکى از شیعیان على [علیه السّلام‏] را بیاورد هزار درهم (مژدگانى) مى‏گیرد. لذا همسایه به همسایه‏اش به این بهانه که در اسلام هم‏مذهب نیستند حمله کرده و مى‏گوید:

«این هم از آنهاست». گردنش را مى‏زند و سر او را به حکومت سفیانى تحویل داده و از آنها هزار درهم مى‏گیرد.

شش ماه پایانى، ص: 79

جنبشهاى ضعیف و سرپیچیهاى کوچکى که در کوفه توسط اهالى آن رخ مى‏دهد نمى‏توانند این شهر را از سیطره سپاه سفیانى خلاص کنند، بلکه سفیانى رهبر این جنبش را ما بین حیره و کوفه به شهادت مى‏رساند و پس از آن هم خونهاى زیادى بر زمین ریخته مى‏شود.

با هموار گشتن جریان حکومت وى در عراق، به لشکرکشى به ایران هم طمع کرده و راهى آنجا مى‏شود. حوالى شیراز[37] در جنگى با سید خراسانى روبرو مى‏شود.

سفیانى درعین‏حال به دیار حجاز هم طمع کرده و سپاهى را به فرماندهى خزیمه که از بنى امیه است بدانجا اعزام مى‏کند (اکثر روایات بر این‏که خود سفیانى در این سپاه نیست تأکید مى‏کنند). سپاه با تمام نیروها و امکاناتش به سمت مدینه حرکت مى‏کند و این در حالى است که در این ایام حضرت مهدى علیه السّلام در آغازین روزهاى ظهور خویش در مکه به سر مى‏برند و پیگیر اخبار سفیانى هستند. سفیانى سپاهى مجهز را به سمت مکه گسیل مى‏دارد تا به قتل و کشتار بى‏رحمانه آن حضرت و سپاهیانش اقدام کنند. آن‏گونه که از سیاق روایات برمى‏آید این سپاه همان سپاهى است که سه روز به غارت و کشتار مردم مدینه و تخریب مسجد النبى، صلّى اللّه علیه و آله، مشغول بوده است.

از آنجا که مکه حرم امن الهى است و کسى که در آنجا ساکن شده نباید بر جان خویش خوفناک باشد و با توجه به این‏که حضرت مهدى علیه السّلام رهبرى است که براى روز موعود و هدایت بشریت و جهانیان ذخیره شده، ضرورت و مصلحت هردو اقتضا مى‏کند که این سپاه از بین رفته و قضاى الهى بر آنها

شش ماه پایانى، ص: 80

جارى گردد. با معجزه‏اى الهى بیابان این سپاه را مى‏بلعد و جز دو نفر اثرى از بقیه نمى‏ماند (این دو نفر که به بشیر و نذیر ملقب مى‏شوند از قبیله جهینه‏اند و به همین جهت است که مى‏گویند: «خبر یقینى را از جهینه بشنوید.»[38]) این دو نفر مردم را از آنچه بر سر رفقا و همراهانشان آمده خبر مى‏کنند.

على‏رغم این‏که بنابر تقدیر الهى، بخشى از سپاه سفیانى به زمین فرو مى‏روند، از آنجا که سوریه، عراق، اردن، فلسطین و منطقه وسیعى از شبه جزیره عربستان تحت سیطره سفیانى است، حکومتش در منطقه پابرجا مى‏ماند.

مدتى کوتاه پس از بلعیده شدن سپاه سفیانى در بیابان، حضرت مهدى علیه السّلام حرکت مى‏کند و او را با سپاهش به عراق باز مى‏گرداند. پس از آن باهم درگیر مى‏شوند و حضرت بر او فایق مى‏آید و او را به هلاکت مى‏رساند. که این جریان در منطقه رمله‏[39] اتفاق مى‏افتد. حضرت بر تمام منطقه‏اى که سفیانى بر آن حکومت مى‏کرد تسلط مى‏یابند و از این به بعد فرصت مناسبى براى پیروزى جهانى حضرت مهدى علیه السّلام فراهم مى‏شود.»[40]

در ادامه بعضى از احادیثى را که بر حرکت سفیانى تأکید دارند- به قدرى که با توجه به منابع حدیثى براى ما مقدور است- بیان مى‏کنیم.

حضرت على علیه السّلام فرمودند:

یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس، و هو رجل ربعه وحش الوجه ضخم الهامة، بوجهه أثر جدری، إذا رأیته حسبته أعور، اسمه‏

شش ماه پایانى، ص: 81

عثمان و أبوه عنبسة، و هو من ولد أبی سفیان، حتى یأتی أرضا ذات قرار و معین، فیستوی على منبرها[41].

فرزند هند جگرخوار از وادى یابس (دره خشک و بى‏آب و علف) شورش مى‏کند. مردى با قامت متوسط، چهره زشت و کریه‏منظر چهارشانه و درشت‏هیکل است و در صورتش آثار آبله دیده مى‏شود.

ظاهرش یک چشم به نظر مى‏رسد نامش عثمان و فرزند عنبسه است و از فرزندان ابى سفیان، وارد شام شده و منبر آن را تصاحب مى‏کند.

امام باقر علیه السّلام در حدیثى طولانى فرمودند:

لا بد لبنی فلان أن یملکوا، فإذا ملکوا ثم اختلفوا تفرق ملکهم و تشتت أمرهم، حتى یخرج علیهم الخراسانی و السفیانی، هذا من المشرق و هذا من المغرب، یستبقان إلى الکوفة کفرسی رهان، هذا من هنا و هذا من هنا، حتى یکون هلاک بنی فلان على أیدیهما، أما إنهم لا یبقون منهم أحدا[42].

ناچار بنى فلان حکومت را به دست خواهند گرفت و پس از آن دچار اختلافات شده و حکومتشان از هم مى‏پاشد و پراکنده مى‏شوند تا این‏که سید خراسانى از مشرق و سفیانى از مغرب خروج مى‏کنند و هرکدام از منطقه خود به سمت کوفه مانند اسبان مسابقه مى‏شتابند تا این‏که بنى فلان به دست آنها هلاک مى‏شوند و از آنها حتى یک نفر باقى نخواهد ماند.

جابر جعفى از آن حضرت طى حدیث طولانى دیگرى، نقل مى‏کند که‏

شش ماه پایانى، ص: 82

فرمودند:

و مناد ینادی من السماء- إشارة إلى النداءات الثلاثة فی رجب- و یجیئکم صوت من ناحیة دمشق بالفتح و تخسف قریة من قرى الشام تسمى الجابیة ...

و تسقط طائفة من مسجد دمشق الأیمن- المسجد الأموی- و مارقة تمرق من ناحیة الترک و یعقبها مرج الروم، و سیقبل أخوان الترک حتى ینزلوا الجزیرة، و سیقبل مارقة الروم حتى ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر! فیها اختلاف کثیر فی کل أرض من ناحیة المغرب، فأول أرض المغرب أرض الشام، یختلفون عند ذلک على ثلاث رایات، رایة الأصهب و رایة الأبقع و رایة السفیانی، فیلتقی السفیانی بالأبقع، فیقتتلون. فیقتله السفیانی و من تبعه، و یقتل الأصهب، ثم لا یکون له همه إلا الاقتتال نحو العراق، و یمر جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها، فیقتل بها من الجبارین مائة ألف، و یبعث السفیانی جیشا إلى الکوفة، و عدتهم سبعون ألفا فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا فبینما هم کذلک، إذ أقبلت رایات من قبل خراسان، و تطوى المنازل طیا حثیثا، و معهم نفر من أصحاب القائم، ثم یخرج رجل من موالی أهل الکوفة فی ضعفاء، فیقتله أمیر جیش السفیانی بین الحیرة و الکوفة، و یبعث السفیانی بعثا إلى المدینة، فینفر المهدی منها إلى مکة، فیبلغ أمیر جیش السفیانی أن المهدی قد خرج إلى مکة، فیبعث جیشا على أثره فلا یدرکه، حتى یدخل مکة خائِفاً یَتَرَقَّبُ‏[43] على سنة موسى بن عمران، قال‏

شش ماه پایانى، ص: 83

و ینزل أمیر جیش السفیانی البیداء، فینادی مناد من السماء یا بیداء أبیدی بالقوم، فیخسف بهم فلا یفلت منهم إلا ثلاثة نفر یحول اللّه وجوهم إلى أقفیتهم، و هم من کلب و فیهم نزلت هذه الآیة یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ! آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها[44] و[45].

... و منادى که از آسمان ندا مى‏دهد[46] و صدایى از ناحیه دمشق حکایت از پیروزى مى‏کند[47] قریه‏اى در شام و به نام جابیه محو و ناپدید مى‏شود[48]. بخشى از سمت راست مسجد دمشق فرو مى‏ریزد (مسجد اموى) و شورشیان مرتد از منطقه ترکها خروج مى‏کنند و فتنه شام هم به دنبال آن مى‏آید. سروکله برادران ترکها هم پیدا شده و در جزیره فرود مى‏آیند و شورشیان و از دین برگشتگان رومى مى‏آیند تا این‏که در رمله مستقر مى‏شوند. جابر! در آن سال درگیریهاى زیادى در مغرب زمین رخ خواهد داد. ابتداى مغرب زمین که شام است به فرمان سه پرچم (سپاه) اصهب و ابقع و سفیانى باهم درگیر مى‏شوند. که سفیانى با ابقع روبرو شده و باهم مى‏جنگند و نهایتا سفیانى او و

شش ماه پایانى، ص: 84

لشکریانش را مى‏کشد. سپس اصهب را هم به هلاکت مى‏رساند. در این زمان همّ تمام سفیانى لشکرکشى به عراق است. سپاهیانش در قرقیسیا درگیر شده و [در این جنگ‏] صد هزار نفر از جباران و ستمکاران هلاک مى‏شوند. سفیانى لشکرى هفتاد هزار نفرى را به سمت کوفه گسیل مى‏دارد و آنها هم به قتل و کشتار و اسیر کردن مردم کوفه مى‏پردازند در این زمان که اینها به چنین اعمالى مشغولند پرچمهایى از سوى خراسان نمایان مى‏شود که منازل را به سرعت پشت سر مى‏گذارند و در میان آنها از یاوران حضرت مهدى علیه السّلام دیده مى‏شوند. یکى از اهالى کوفه به همراه جمعیتى ضعیف، قیام مى‏کند که فرمانده لشکر سفیانى، او را در بین حیره و کوفه شهید مى‏کند.

سفیانى، سپاهى را به سوى مدینه اعزام مى‏کند و حضرت مهدى علیه السّلام [به جهت خلاصى از شر آنها] به سمت مکه هجرت مى‏کند. خبر خروج ایشان به فرمانده سپاه سفیانى مى‏رسد او هم عده‏اى را به دنبال ایشان مى‏فرستد که نمى‏توانند به آنها دست یابند تا این‏که حضرت صاحب علیه السّلام همانند موسى بن عمران بیمناک و امیدوار وارد مکه مى‏شوند[49].

حضرت در ادامه فرمودند:

پس از استقرار فرمانده سپاه سفیانى در بیداء (صحرا) ندایى از آسمان مى‏آید که: اى صحرا! این قوم را در کام خود فرو بر! دشت هم آنها را مى‏بلعد به جز سه نفر که چهره ایشان به پشتشان برگشته نجات‏

شش ماه پایانى، ص: 85

پیدا نمى‏کنند آنها از قبیله کلب هستند و در مورد آنها این آیه نازل شده که:

«اى کسانى که به شما کتاب داده شده درعین‏حال که آنچه را که در میان شماست تصدیق مى‏کند، به چیزى که آن را نازل کردیم ایمان بیاورید؛ قبل از آن‏که چهره‏هایى را محو کرده و آنها را به پشت برگردانیم.»

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

إذا استولى السفیانی على الکور الخمس فعدوا له تسعة أشهر و زعم هشام أن الکور الخمس دمشق، و فلسطین، و الأردن، و حمص، و حلب‏[50].

وقتى سفیانى بر مناطق پنجگانه مسلط شد، 9 ماه بشمرید که به زعم هشام آن مناطق پنجگانه دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب هستند.

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

... إذا کان ذلک خرج السفیانی، فیملک قدر حمل امرأة تسعة أشهر، یخرج بالشام، فینقاد له أهل الشام إلا طوائف من المقیمین على الحق، یعصمهم اللّه من خروج معه، و یأتی المدینة بجیش جرار، حتى إذا انتهى إلى بیداء المدینة، خسف اللّه به، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه‏ وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ‏.[51] و[52]

شش ماه پایانى، ص: 86

... سفیانى خروج مى‏کند و حکومت او به اندازه مدت حمل یک زن یعنى نه ماه طول مى‏کشد. از شام قیام مى‏کند و اهل شام به جز عده کمى از ساکنان آنجا که اهل حق‏اند بقیه مطیع او مى‏شوند. با سپاهى درنده و خون‏آشام به مدینه مى‏آید تا این‏که به صحراى مدینه مى‏رسد و خداوند آنها را در آن فرو مى‏برد. و این است معناى این آیه که:

«در هنگام بیچارگى اگر آنها را ببینى بدون هیچ وقفه‏اى از مکان نزدیکى دچار (عذاب) مى‏شوند».

و امام صادق علیه السّلام فرمودند:

کأنی بالسفیانی أو بصاحب السفیانی قد طرح رحله فی رحبتکم بالکوفة، فنادى منادیه، من جاء برأس شیعة علی فله ألف درهم، فیثب الجار على جاره، و یقول هذا منهم فیضرب عنقه و یأخذ ألف درهم، أما إمارتکم یومئذ لا تکون إلا لأولاد البغایا، کأنی أنظر إلى صاحب البرقع. قلت: و من صاحب البرقع؟ قال: رجل منکم یقول بقولکم یلبس البرقع، فیحوشکم- أی یجیئکم- فیعرفکم و لا تعرفونه، فیغمز بکم رجلا رجلا، أما أنه لا یکون إلا ابن بغی‏[53].

گویى سفیانى و یا رفیق او را مى‏بینم که بساطش را در محله‏هاى شما در کوفه پهن کرده و منادى او ندا مى‏دهد که هرکس سر شیعه على [علیه السّلام‏] را بیاورد هزار درهم مى‏گیرد. [به دنبال این حرف‏] همسایه به همسایه‏اش حمله مى‏کند و مى‏گوید: «این از آنهاست» و گردنش را مى‏زند و هزار درهم مى‏گیرد. و فرمانروایى بر شما در آن‏

شش ماه پایانى، ص: 87

روز تنها از آن زنازادگان است. گویى من به صاحب برقع (شخص نقابدار) مى‏نگرم.

راوى پرسید: صاحب برقع کیست؟ فرمودند:

مردى که خودتان خواهید گفت او نقاب زده است‏[54] به سمت شما مى‏آید، شما را مى‏شناسد و شما او را نخواهید شناخت از تک‏تک شما عیب‏جویى خواهد کرد، چراکه او زنازاده‏اى بیش نیست.

پس از تبیین جنبش سفیانى با کمک روایات شریفه و با توجه به کثرت اشاره و مطالب راجع به آن و این‏که بعضى از آیات قرآن کریم در مورد این جریان است، تأکید مى‏شود که: سفیانى، واضح‏ترین، محکم‏ترین و قابل اعتمادترین نشانه در روایات است که نیرویش تا پیش از شنیده شدن نداى آسمانى و فرو رفتن در بیابان کم نمى‏شود و همان‏طورکه در آینده نزدیک خواهیم دید، برخى دیگر از نشانه‏ها مختص به اوست خصوصا فرو رفتن در زمین که مخصوص سپاهیان اوست.[55]

قول به حتمى بودن سفیانى در میان نشانه‏ها مستدل و مورد قبول همه است. شکى نیست که نمایان شدن سفیانى به بروز خسف (فرو رفتن در زمین) مى‏انجامد که روایات صحیح را اگر به روایات خسف و سفیانى ضمیمه کنیم‏

شش ماه پایانى، ص: 88

تواتر[56] مطلب را مى‏رساند[57] به علاوه که بروز سفیانى نمایان شدن اصهب و ابقع و جریان قرقیسیا را به دنبال خواهد داشت و همین‏طور فتنه شام و فتنه‏هاى دیار عراق و حتى بخشى از حوادث مربوط به یمانى و سید خراسانى و دیگر نشانه‏هایى که با سفیانى در ارتباط است و ازاین‏رو تأکید مى‏کنیم سفیانى از علایم حتمى است، البته با در نظر گرفتن این‏که خداوند عالم واقعى به اشیاء و حوادث است.

در پایان مى‏توان حدیثى را که شیخ طوسى در امالى و شیخ صدوق در معانى الاخبار آورده‏اند ذکر کرد که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:

إنا و آل أبی سفیان أهل بیتین تعادینا فی اللّه، قلنا صدق اللّه، و قالوا کذب اللّه؛ قاتل أبو سفیان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، و قاتل معاویة على بن أبى طالب علیه السّلام)، و قاتل یزید بن معاویة، الحسین بن على علیه السّلام و السفیانی یقاتل القائم علیه السّلام‏[58].

ما و خاندان ابو سفیان دو خانواده‏ایم که همواره به خاطر خدا در جنگ بوده‏ایم؛ ما مى‏گوییم خدا راست است و راست گفته و آنها مى‏گویند، دروغ است و دروغ گفته؛ ابو سفیان با رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، جنگید، معاویه هم با على بن ابى طالب علیه السّلام و یزید بن معاویه با حسین بن على علیه السّلام جنگیدند و [در نهایت هم‏] سفیانى با قائم آل‏

شش ماه پایانى، ص: 89

محمد، صلّى اللّه علیه و آله، پیکار خواهد کرد.

3. قیام یمانى (از علایم حتمى ظهور)

احادیث شریف ما از این جنبش به عنوان پرچم هدایت یاد مى‏کنند که همزمان با شورش سفیانى در شام، او هم در یمن قیام کرده و مردم را به حق و حقیقت دعوت مى‏کند و اجابت دعوتش، واجب است. پس از حرکت به سمت عراق و شام و ملاقاتش با سیّد خراسانى، در جنگ با سفیانى او را یارى مى‏رساند. یمانى از فرزندان زید بن على بن الحسین علیه السّلام است.

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمودند:

خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا، فیکون البأس من کل وجه، ویل لمن ناواهم، و لیس فی الرایات رایة أهدى من الیمانی، هی رایة هدى، لأنه صاحبکم، فإذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح على الناس و کل مسلم، و إذا خرج الیمانی فانهض إلیه، فإن رایته رایة هدى و لا یحل لمسلم أن یتلوى علیه، فمن فعل ذلک فهو من أهل النار لأنه یدعو إلى الحق و إلى طریق مستقیم‏[59].

خروج سفیانى و یمانى و سید خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز است که مانند دانه‏هاى تسبیح به دنبال هم مى‏آیند و جنگ همه جانبه‏اى رخ مى‏دهد. واى بر کسى که در مقابل آنها بایستد! در میان این پرچمها هیچ کدام به اندازه پرچم یمانى برحق نیست، چرا

شش ماه پایانى، ص: 90

که شما را [به تبعیت از] امامتان دعوت مى‏کند. پس از قیام یمانى خرید و فروش اسلحه براى مردم و به خصوص مسلمانان ممنوع مى‏شود و هرگاه [یمانى‏] قیام کرد به سوى او حرکت کن و بشتاب که آن را پرچم هدایت خواهى یافت. احدى از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله کند و هرکس چنین کند، جهنمى است؛ چراکه یمانى به حق و صراط مستقیم دعوت مى‏کند.

در آن زمان اوضاع کلى جهان، در یک جنگ بزرگ فرهنگى و مدنى، خلاصه مى‏شود که میدان این جنگ شام، فلسطین، عراق، ایران و حجاز است.

در این معرکه دو دسته و دو سپاه در برابر یکدیگر به مبارزات سیاسى- نظامى مشغولند و این دو دسته عبارتند از: یاوران حضرت مهدى علیه السّلام و زمینه‏سازان قیام ایشان در یک سوى میدان و حرکت سفیانى و یارى‏رسانان غربى او و به تعبیر روایات رومیان و یهودیان در سوى دیگر میدان. هدف جنگ تمدنها و کانون بحرانهاى سال ظهور حضرت مهدى علیه السّلام، «قدس» است.

با این حساب این‏طور نیست که جنبش حضرت مهدى علیه السّلام- که از مسجد الحرام و مکه مکرمه شروع مى‏شود- اولین حرکتى باشد که هدفش رسیدن به مسجد الاقصى در فلسطین است؛ بلکه گل سرسبد و تاج سر تمام حرکتهاى امت اسلامى است که به سوى قدس در شتابند. در واقع باید ابتداى حرکت امت اسلام براى رهایى قدس را از ایران توسط سید خراسانى و از یمن توسط رهبر مسلمانشان یمانى دانست که البته روایات حرکت یمانى را نماد هدایت و هدایت‏جویانه‏تر از قیام سید خراسانى توصیف مى‏کنند.

4. قیام سید خراسانى‏

شش ماه پایانى، ص: 91

در لشکرى که پرچمهاى خراسان یا پرچمهاى سیاه را حمل مى‏کنند جمعى از یاران حضرت مهدى علیه السّلام تحت فرماندهى سید خراسانى وجود دارد. امام باقر علیه السّلام در حدیثى طولانى مى‏فرمایند:

... یبعث السفیانی جیشا إلى الکوفة و عدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا فبینما هم کذلک، إذ أقبلت رایات من قبل خراسان- بقیادة الخراسانی- و تطوى المنازل طیا حثیثا و معهم نفر من أصحاب القائم‏[60].

... سفیانى لشکرى را به سوى کوفه مى‏فرستد که هفتاد هزار نفرند آنها در آنجا به قتل و کشتار و اسارت مردم مى‏پردازند. در چنین شرایطى پرچمهایى از سوى خراسان به رهبرى سید خراسانى نمایان مى‏شوند که منزلگاه‏ها را با سرعت چشمگیرى طى کرده و پشت سر مى‏گذارند و در میان آنها عده‏اى از اصحاب حضرت مهدى علیه السّلام هستند.

و در جاى دیگر فرمودند:

کأنی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحق فلا یعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم على عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه، حتى یقوموا و لا یدفعونها إلا إلى صاحبکم، قتلاهم شهداء، أما إنی لو أدرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر[61].

با جمعیتى- که از مشرق قیام مى‏کنند- هستم که حق را مى‏طلبند ولى به آنها نمى‏دهند. براى مرتبه دوم هم که آن را طلب مى‏کنند، باز هم‏

شش ماه پایانى، ص: 92

جواب همان است. وقتى که مى‏بینند وضعیت، این‏طور است، شمشیرهایشان را بر دوش گرفته (و راه مى‏افتند) وقتى که آنچه را خواسته بودند، به ایشان مى‏دهند، قبول نمى‏کنند تا این‏که قیام کنند و آن را به صاحبتان برسانند؛ کشته‏هاى ایشان شهیدند. اگر آن دوران را درک کنم، حتما از جان خود براى صاحب این امر (حضرت مهدى علیه السّلام) محافظت مى‏کنم.

امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏فرمایند:

انتظروا الفرج من ثلاث: اختلاف أهل الشام فیما بینهم، و الرایات السود من خراسان، و الفزعة فی شهر رمضان ...[62]

فرج را از سه چیز انتظار داشته باشید: اختلاف اهل شام بر سر آن چیزى که در میان آنهاست، پرچمهاى سیاه از خراسان و هراس و سردرگمى مردم در ماه رمضان.

و آن حضرت علیه السّلام در حدیث طولانى مى‏فرمایند:

... إذا خرجت خیل السفیانی إلى الکوفة، بعث فی طلب أهل خراسان، و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدی، فیلتقی- أی السفیانی- هو و الهاشمی- أی الخراسانی- برایات سود، على مقدمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السفیانی بباب اصطخر فیکون بینهم ملحمة عظیمة، فتظهر- أی تنتصر- الرایات السود و تهرب خیل السفیانی، فعند ذلک یتمنى الناس المهدی و یطلبونه، فیخرج من مکة و معه رایة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم بعد أن یأس الناس من خروجه لما طال‏

شش ماه پایانى، ص: 93

علیهم البلاء[63].

وقتى سپاه سفیانى به سمت کوفه حرکت مى‏کند، آنها را براى [درگیرى و پیروزى بر] اهل خراسان مى‏فرستد که آنها هم به جهت [یارى‏] حضرت مهدى علیه السّلام خارج شده‏اند. سفیانى و سید خراسانى حامل پرچمهاى سیاه به هم مى‏رسند. در خط مقدم [سپاهیان‏] سید خراسانى، شعیب بن صالح است که او با سفیانى در باب اصطخر (منطقه شیراز که نقطه مقابل فرورفتگى خلیج فارس است) میان آنها جنگ خانمان برانداز و شدیدى صورت مى‏گیرد که پرچمهاى سیاه پیروز شده و لشکر سفیانى متوارى و فرارى مى‏شوند. به دنبال آن مردم آرزوى [آمدن‏] مهدى علیه السّلام را مى‏کنند و او را مى‏جویند. او هم در مکه قیام مى‏کند درحالى‏که پرچم رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، را به همراه دارد و آن هم در زمانى که مردم از قیام او به خاطر شدت و مدّت بلایا و فتنه‏ها مأیوس شده‏اند.

احادیث، نام و اوصاف برخى از فرماندهان سپاه خراسان را چنین بیان مى‏کنند:

سید خراسانى، رهبر سیاسى‏اى که در دست راستش خالى‏[64] دارد، قائد اعظم و سید بزرگوارى است که پرچمهاى نهضت به نقش او منقوش گشته‏اند. شعیب بن صالح، جوان گندمگون و تیزفهمى از اهالى تهران که سرپرستى نیروها را بر عهده دارد. گنجهاى طالقان- که همان جوانان منطقه طالقان (شمال تهران) هستند- اینها اصحاب‏

شش ماه پایانى، ص: 94

حضرت مهدى علیه السّلام خواهند شد و احادیث صفت بارزشان را گنج الهى بودن آنها برشمرده‏اند[65].

روایات به این امر اشاره دارند که ایرانیان پس از طولانى شدن جنگ با دشمنان خود؛ با سیدى هاشمى که شعیب بن صالح را به عنوان فرمانده سپاه خویش برگزیده بیعت مى‏کنند. احادیث، میدان جنگ ایرانیان با دشمنانشان را در خارج آن سرزمین؛ یعنى عراق و شام و فلسطین بیان مى‏کند که حاکى از ثبات سیاسى آنها در داخل کشور است؛ البته به جز آشفتگى مختصرى که به واسطه جریان «قرقیسیا» در وضعیت ایران به وجود مى‏آید؛ از آنجا که این واقعه اساسا جنگ میان سفیانى، ترکها، بعضى از غربیان و بخشى از سپاهیان و نیروهاى عراقى است و با توجه به این‏که ایرانیان با میدان و معرکه جنگ فاصله چندانى ندارند تصمیم مى‏گیرند در آن شرکت کنند و لیکن به جهت بهبود وضعیت داخلى از قرقیسیا صرف‏نظر مى‏کنند و به کشور خود بازگشته و براى مقابله با سفیانى که در غائله قرقیسیا پیروز شده مهیا مى‏شوند.

هدف قیام ایرانیان، آزادى قدس است که پس از عبور از عراق آن را فتح کنند. احادیث از حرکتى دسته‏جمعى و ملّى از منطقه اصطخر خبر مى‏دهند که پس از حوادث حجاز و خروج حضرت مهدى علیه السّلام رخ مى‏دهد و اهل مشرق براى استقبال از ایشان براى عبور از عراق و رسیدن به مکه راهى مى‏شوند که حضرت در اصطخر، با آنها ملاقات کرده و آنها هم در همانجا با ایشان بیعت مى‏کنند و به همراهى او با سفیانى مى‏جنگند[66].

شش ماه پایانى، ص: 95

5. نمایان شدن بدنى کاملا واضح در قرص خورشید و دستى که از آسمان اشاره مى‏کند.

الف) خارج شدن سروسینه مردى در قرص خورشید

امام باقر علیه السّلام ذیل این آیه که:

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ‏[67].

اگر بخواهیم آیه‏اى را از آسمان بر آنها نازل مى‏کنیم که گردنهاى خود را خاضعانه در مقابل آن فرود آورند.

فرمودند:

خداوند با آنها چنین خواهد کرد؛ راوى مى‏گوید: پرسیدم آنها چه کسانى هستند؟

فرمودند:

بنى امیه و پیروان آنها منظور سفیانى و یارانش است‏[68].

راوى مى‏گوید باز پرسیدم: آن آیه چیست؟ حضرت جواب دادند:

رکود الشمس ما بین زوال الشمس إلى وقت العصر، و خروج صدر رجل و وجهه فی عین الشمس یعرف بحسبه و نسبه، ذلک فی زمان‏

شش ماه پایانى، ص: 96

السفیانی، و عندها یکون بواره و بوار قومه‏[69].

ثابت ماندن خورشید از ظهر تا وقت عصر و خارج شدن سینه و صورت مردى در قرص خورشید که با حسب و نسبش [براى مردم‏] شناخته شده است. اینها در زمان سفیانى است و پس از آن او و پیروانش هلاک مى‏شوند.

این حدیث به خوبى تبیین مى‏کند که این علامت پس از خروج سفیانى است و سفیانى هم همان‏گونه که بیان شد در ماه رجب خروج مى‏کند. علاوه بر این، امام صادق علیه السّلام طى حدیث دیگرى تصریح مى‏کنند که این نشانه در ماه رجب واقع مى‏شود و فرمودند:

العام الذی فیه الصیحة، قبله الآیة فی رجب، قلت و ما هی؟ قال:

وجه یطلع فی القمر- الشمس على قول آخر- و ید بارزة[70].

سالى که در آن صیحه و فریاد آسمانى واقع مى‏شود، قبل از آن آیه‏اى در ماه رجب نمایان خواهد شد.

راوى مى‏گوید: پرسیدم آن آیه چیست؟ فرمودند:

چهره‏اى که در ماه (و به قولى خورشید) و دستى نمایان، دیده مى‏شود.

این بدن کامل و نمایان (سینه و صورت) از آن همان کسى است که نداهاى سه‏گانه ماه رجب را- همانگونه که خواهیم دید- سر خواهد داد.

از امام رضا علیه السّلام نقل کرده‏اند که ضمن حدیثى طولانى مى‏فرمایند:

شش ماه پایانى، ص: 97

... و الصوت الثالث یرون بدنا بارزا نحو عین الشمس هذا[71].

... و صداى سومى که [با آن‏] بدنى واضح و نمایان در قرص شمس دیده مى‏شود.

برخى از علما معتقدند که این پیکر همان بدن مطهر امیر المؤمنین علیه السّلام است که مردم ایشان را مى‏شناسند. شیخ محمد نجفى در کتاب بیان الائمه، علیهم السّلام، (ج 3 ص 48) چنین نظرى را بیان مى‏کنند. و بعضى دیگر مى‏گویند حضرت مسیح است که این نظر را حجة الاسلام على کورانى در کتاب الممهدون للمهدى علیه السّلام (ص 37) بیان کرده‏اند که این نظر قابل قبول‏تر به نظر مى‏رسد.

ب) دستى که در آسمان ظاهر مى‏شود و اشاره مى‏کند: هذا ... هذا ...: این [حق است‏] این [حق است‏] ...!

بعضى از روایات این نشانه را از علایم حتمى شمرده‏اند:

امام صادق علیه السّلام در حدیثى بلند و طولانى فرمودند:

و کف یطلع من السماء من المحتوم‏[72].

و دستى که از آسمان طلوع کرده و نمایان مى‏شود از علایم حتمى است.

آن حضرت در تبیین علامتهاى روز موعود هم این‏چنین مى‏فرمایند:

شش ماه پایانى، ص: 98

أمارة ذلک الیوم، إن کفا من السماء مدلاة ینظر إلیها الناس‏[73].

نشانه آن‏روز دستى است از آسمان بر حکومت و امیر آن زمان دلالت کرده که مردم به آن خواهند نگریست.

چقدر امامان بزرگوار، علیهم السّلام، بلندمرتبه‏اند که صدها سال قبل ما را از این جریانات باخبر کردند. بدن و دست معجزه‏اى الهى است و درحالى‏که انسان در عصر کنونى ثابت کرد مى‏تواند صحبتهایش را با اختراعات و اکتشافات و علم خویش از سطح ماه به زمین منتقل کند و از آنها بیشتر قدرت‏نمایى کند. از خداوندى که مسلما از مخلوقاتش داناتر و تواناتر است، این مطلب، خیلى عجیب و غیر قابل تصور، نخواهد بود.

6. نداهاى سه‏گانه‏

سه نداى آسمانى را همه در ماه رجب مى‏شنوند:

نداى اول: الا لعنة اللّه على القوم الظالمین؛ بدانید لعنت خدا شامل حال جمعیت ظالم و ستمکار مى‏شود.

نداى دوم: یا معاشر المؤمنین‏ أَزِفَتِ الْآزِفَةُ؛[74] اى گروه مؤمنان قیامت (ظهور) نزدیک شده است‏[75].

نداى سوم: بدن آشکار و نمایانى ندا مى‏دهد: الا ان اللّه بعث مهدى آل‏

شش ماه پایانى، ص: 99

محمد، صلّى اللّه علیه و آله، للقضاء على الظالمین؛ بدانید که خداوند مهدى آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، را براى نابود کردن ستمکاران برانگیخت و فرستاد.

امام رضا علیه السّلام طى حدیثى طولانى فرمودند:

قد نودوا نداء یسمعه من بالبعد کما یسمعه من بالقرب، یکون رحمة على المؤمنین، و عذابا على الکافرین، فقلت: بأبی و أمی أنت، و ما ذلک النداء؟ قال: ثلاثة أصوات فی رجب، أولها: ألا لعنة اللّه على الظالمین! و الثانی: ازفت الآزفة یا معشر المؤمنین! و الثالث: یرى بدنا بارزا مع قرن الشمس ینادی: ألا إن اللّه قد بعث فلان بن فلان على هلاک الظالمین! فعند ذلک یأتی المؤمنین الفرج، و یشفی اللّه صدورهم، و یذهب غیظ قلوبهم‏[76].

ندایى مى‏آید که هردور و نزدیکى آن را مى‏شنود؛ براى مؤمنان رحمت و براى کافران عذاب است.

حسن بن محبوب که راوى است، مى‏گوید: به حضرت عرض کردم: پدر و مادرم به فدایتان؛ آن ندا چیست؟

فرمودند:

سه ندا در رجب خواهد بود. اولین آنها چنین است: بدانید که لعنت خدا شامل ستمکاران مى‏شود و دومین آنها: اى گروه مؤمنین قیامت (ظهور) نزدیک شده است و سومین بدنى آشکارا در قرص خورشید، مشاهده مى‏شود که ندا درمى‏دهد: خداوند فلان بن فلان را براى هلاک و نابودى ستمکاران برانگیخته است و در این زمان فرج و گشایش‏


شش ماه پایانى، ص: 100


مؤمنین خواهد آمد و خداوند سینه‏هایشان را شفا داده و سختى و غم و غصه را از قلبهایشان مى‏زداید.

قریب به این مضمون هم از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که فرموده‏اند:

و سیبهت اللّه المنکرین حین حدوث هذه الآیات.

خداوند تبارک و تعالى با پدید آوردن این آیات، انکارکنندگان را مبهوت و متحیر خواهد کرد.

و امام صادق علیه السّلام چنین مى‏فرمایند که:

العام الذی فیه الصیحة، قبله الآیة فی رجب. فقیل له: و ما هی؟ قال:

وجه یطلع فی القمر، و ید بارزة تشیر، و النداء الذی من السماء، یسمعه أهل الأرض، کل أهل لغة بلغتهم‏[77].

سالى که در آن صیحه آسمانى واقع مى‏شود پیش از آن آیه‏اى در رجب خواهد بود.

از ایشان پرسیدند: آن آیه چیست؟

فرمودند: چهره‏اى که در ماه نمایان مى‏شود و دستى که آشکارا اشاره مى‏کند و ندایى که از آسمان هرکس آن را به زبان خویش مى‏شنود.

با توجه به آنچه گفته شد مى‏توانیم میان ندا و صیحه تفاوت قایل شویم، چراکه صیحه در ماه رمضان واقع مى‏شود و به شکل نداى جبرئیل علیه السّلام است؛ درحالى‏که نداهاى سه‏گانه در ماه رجب پدید مى‏آیند و نداى چهارم در ماه محرم و روز ظهور حضرت خواهد بود و به خلاف نداهاى چهارگانه در

 ماه هاى رجب و محرم، صیحه ماه رمضان در زمره علایم محتوم به شمار آمده است.[78]

 

 


دسته ها :
X