بسمه تعالی
نمونه مطالب کتاب : شش ماه پایانی
با استفاده از نرم افزار کتابخانه ای : مهدویت
مرکزتحقیقات نورقم : بلوار جمهوری – بعد از کوچه 4
از صفحه 60 تا صفحه 176 کتاب
----------------------------------------------------------------------------------------
تقویم حوادث سال ظهور
- ماه رجب
- ماه شعبان
- ماه رمضان
- ماه شوال
- ماه ذیقعده
- ماه ذیحجه
- ---------
ماه محرم
از صفحه 60 تا صفحه 100
-----------------------------------------------------------------------------
شش ماه پایانى ؛ ص60
بخش دوم
علامتهاى مخصوص سال ظهور
در این کتاب بنا داریم به حوادثى که در سال ظهور بروز مىکند، اشاره کنیم، سالى که به زودى با نشانهها و حوادث سال مشرف به ظهور امام بزرگوارمان حضرت مهدى علیه السّلام است، همراه خواهیم شد، آنگونه که طبق ترتیب زمانى بیان شده براى آنها در روایات معصومین، علیهم السّلام، به آرزو و هدف خویش نایل شویم و مؤمنان تصویرى کلى و فراگیر از این حوادث و نشانهها و علم به اینکه آنها جزء حتمیات هستند، داشته باشند. این علایم حتمى آنطورکه در روایات زیادى از آنها یاد شده پنج نشانهاند؛ امام صادق علیه السّلام فرمودند:
خمس قبل قیام القائم: الیمانی و السفیانی و المنادی ینادی من السماء و خسف البیداء، و قتل النفس الزکیة[1].
پنج چیز قبل از قیام قائم علیه السّلام رخ مىدهد: 1- خروج یمانى 2-
شش ماه پایانى، ص: 61
خروج سفیانى 3- منادىاى که از آسمان ندا مىدهد 4- فرو رفتن (خسف) در بیابان 5- کشته شدن نفس زکیه.
حوادث سال ظهور بسیار زیادند که به بارزترین و آشکارترین آنها- البته آنقدر که با توجه به ترتیب زمانى و با در نظر گرفتن به روایاتى که در دسترس داریم و امکانپذیر است- اشاره مىکنیم.
پیش از ورود به بحث لازم است به حوادثى که به شکل اجمالى به آنها اشاره شده و بهطور کلى و عمومى بر سال ظهور و ویژگیهاى آن دلالت مىکند، نظرى بیفکنیم.
1. فرد بودن رقم سال ظهور
از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
لا یخرج القائم إلا فی وتر من السنین؛ سنة إحدى أو ثلاث أو سبع أو تسع[2].
حضرت جز در سال فرد مانند یک، سه، هفت یا نه قیام نمىکنند.
این حدیث سال ظهور را بهطور اجمالى معرفى مىکند و لیکن زمان ظهور مبارک حضرتش را برخى احادیث دقیقتر مشخص مىکنند. ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل کردهاند:
... و یقوم- القائم- فی یوم عاشوراء و هو الیوم الذی قتل فیه الحسین بن علی علیه السّلام، لکأنی به فی یوم السبت العاشر من المحرم، قائما بین الرکن و المقام، جبرائیل بین یدیه ینادی بالبیعة له فتصیر شیعته من
شش ماه پایانى، ص: 62
أطراف الأرض تطوى لهم طیا، حتى یبایعوه فیملأ اللّه به الأرض عدلا، کما ملئت جورا و ظلما[3].
در روز عاشورا که روز به شهادت رسیدن حسین بن على علیه السّلام است قیام خواهند کرد؛ گویا در روز شنبهاى که عاشورا است با او هستم در حالى که میان رکن و مقام ایستاده و جبرئیل در مقابلش براى بیعت با او دعوت مىکند و شیعیان از نقاط مختلف زمین با طى الارض به سوى او مىشتابند که با او بیعت کنند و خداوند تبارک و تعالى به وسیله ایشان زمین را همانطورکه از ظلموجور پر شده از عدالت و دادگسترى پر کند.
با توجه به این روایتها و دیگر روایات که در دسترس داریم مىتوانیم بعضى از ویژگیهاى سالى را که ان شاء اللّه ظهور خواهند کرد، بیان کنیم که طبق نظام عددى یا رقمى و برحسب تقویم اسلامى، سال ظهور فرد است و روز طلوع آن خورشید تابان هم شنبه دهم محرّم الحرام که مصادف با عاشوراى حسینى است.
2. سالى همراه با باران فراوان
از نشانههاى سال ظهور این است که در آن سال، باران بسیارى مىبارد و به دنبال این بارش زیاد محصولات و میوهها و خرماهاى مختلف خراب شده و از بین مىروند؛ چراکه باران گاهى رحمت است و نعمت و گاهى مایه عذاب و نقمت. از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند:
شش ماه پایانى، ص: 63
قدام القائم علیه السّلام لسنة غیداقة. یفسد فیها الثمار و التمر فی النخل، فلا تشکوا فی ذلک[4].
در سال پیش از ظهور قائم علیه السّلام باران فراوانى مىبارد که محصولات و خرماهاى مختلف نخلستانها از بین مىرود ولى شما درباره این حادثه شک نکنید.
و سعید بن جبیر چنین نقل کرده است:
إن السنة التی یقوم فیها القائم المهدی، تمطر الأرض أربعا و عشرین مطرة ترى آثارها و برکتها إن شاء اللّه[5].
در سالى که حضرت مهدى علیه السّلام ظهور مىکنند، بیست و چهار باران نازل مىشود که اثرات و برکات آن مشهود خواهد شد. ان شاء اللّه.
و بر همین اساس است که مىتوان به معناى چنین احادیثى پى برد که به عنوان نمونه امام صادق علیه السّلام مىفرمایند:
سنة الفتح ینبثق الفرات حتى یدخل فی أزقة الکوفة، و فی روایة اخرى: سنة عام الفتح، ینشق الفرات حتى یدخل أزقة الکوفة[6].
در سال پیروزى حضرت فرات چنان شکافته مىشود که آب وارد کوچههاى کوفه مىشود.
و در روایتى دیگر:
در سال پیروزى، فرات شکافته شده و آبهاى آن وارد کوچههاى
شش ماه پایانى، ص: 64
کوفه مىشود.
3. سالى آکنده از زمینلرزهها و خوف و فتنههاى بسیار:
امام صادق علیه السّلام فرمودهاند:
علامتها أن تکون فی سنة کثیرة الزلازل و البرد[7].
از نشانههاى قیام آن حضرت این است که در سالى پر از زلزله و سرما اتفاق مىافتد.
أبشرکم بالمهدی یبعث فی أمتی على اختلاف من الناس و زلازل[8].
مهدى را به شما بشارت مىدهم که پس از پدید آمدن اختلافات در میان امتم و زلزلههاى بسیار ظهور خواهد کرد.
و یومئذ یکون اختلاف کثیر فی الأرض و فتن[9].
در آن زمان اختلافات شدید و فتنههاى بسیار در زمین پیش مىآید.
قبل هذا الأمر قتل بیوح ... قیل و ما البیوح؟ قال: دائم لا یفتر[10].
پیش از این کشتار «بیوح» پیش خواهد آمد. حاضران پرسیدند:
شش ماه پایانى، ص: 65
«بیوح» یعنى چه؟ حضرت فرمودند: «یعنى دایمى است و بدون وقفه ادامه مىیابد.
قدام القائم موتان: موت أحمر، و موت أبیض، حتى یذهب من کل سبعة، خمسة[11].
پیش از آمدن قائم دو مرگ مشاهده خواهد شد، مرگ قرمز و مرگ سفید بهطورىکه از هرهفت نفر، پنج نفر بمیرند.
حضرت على علیه السّلام هم فرمودند:
بین یدی المهدی موت أحمر، و موت أبیض، و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه، کألوان الدم، أما الموت الأحمر، فالسیف و أما الموت الأبیض، فالطاعون[12].
پیشاپیش حضرت مهدى مرگ سرخ و مرگ سفید پیش مىآید و حمله ملخها در زمان او و در غیر زمانش مانند رنگهاى خون کشتار قرمز (ناشى از جنگ) و شمشیر است و مرگومیر سفید به خاطر طاعون خواهد بود.
عبد اللّه بن بشار هم از آن حضرت علیه السّلام نقل کرده است که فرمودند:
إذا أراد اللّه أن یظهر قائم آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، بدأ الحرب من صفر إلى صفر و ذلک أوان خروج قائمنا[13].
شش ماه پایانى، ص: 66
زمانى که خداوند تبارک و تعالى اراده کند که قائم آل محمد، علیه السّلام، را ظاهر نماید با جنگى که آغاز و پایانش در ماه صفر است شروع مىکند که این ابتداى قیام قائم ما [اهل بیت] است.
جابر جعفى مىگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم که معناى وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ[14] چیست؟ حضرت فرمودند:
یا جابر! ذلک خاص و عام. فأما الخاص من الجوع بالکوفة، و یخص اللّه به أعداء آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، فیهلکم اللّه، و أما العام فبالشام، یصیبهم خوف و جوع ما أصابهم مثله قط، و أما الجوع فقبل قیام القائم (ع)، و أما الخوف فبعد قیام القائم (ع)[15].
جابر [این آیه] یک معناى خاص دارد و یک معناى عام. معناى خاص، گرسنگى در کوفه است که خداوند آن را مخصوص دشمنان آل محمد، علیهم السّلام، قرار داده و به وسیله آن، آنها را هلاک مىکند.
ولى معناى عام آن در شام محقق مىشود که اهل آنجا به خوف و هراس و گرسنگى مبتلا مىشوند که احدى به مانند آن مبتلا نشده باشد و گرسنگى پیش از قیام قائم (ع) است و خوف و هراس پس از قیام قائم (ع).
امام باقر (ع) هم در این رابطه مىفرمایند:
لا یظهر المهدی إلا على خوف شدید من الناس، و زلازل تصیب الناس، و طاعون و سیف قاطع بین العرب، و اختلاف شدید بین الناس و تشتت فی دینهم و تغیر فی حالهم، یتمنى المتمنی الموت مساء و
شش ماه پایانى، ص: 67
صباحا ... إلى أن قال: فخروجه یکون عن الیأس و القنوط، فیا طوبى لمن أدرکه و کان من أنصاره، و الویل کل الویل لمن خالفه و خالف أمره[16].
حضرت مهدى (ع) جز در این شرایط ظهور نمىکند: مردم شدیدا دچار هراس و گرفتار زلزلههاى بسیار و طاعون شوند و جنگ آشکار و شدیدى میان اعراب واقع شود. اختلاف در دین و آیین پیدا کرده و وضعیت و احوالشان متغیر مىگردد. هرکس آرزویى داشته باشد، آرزویش در هر صبح و عصر مرگ است. تا آنجا که فرمودند: قیام ایشان پس از یأس و ناامیدى [مردم] است. خوشا به حال کسى که او را درک کند و از یاورانش باشد؛ واى و صدها واى بر آنکه با او مخالفت کند و از امرش نافرمانى و سرپیچى نماید.
ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمودند:
لا بدّ أن یکون قدّام القائم فتنة تجوع فیها الناس، و یصیبهم خوف شدید من القتل، و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات، فان ذلک فی کتاب اللّه لبین، ثم تلى هذه الآیه، وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ[17] و[18].
ناچار پیش از قیام قائم فتنهاى پیش مىآید که مردم در آن گرسنه مىشوند و هراس شدیدى از کشتارها در دلشان مىافتد و مبتلا به کاستى و کم شدن اموال و محصولات و جانهایشان مىشوند. این
شش ماه پایانى، ص: 68
مسئله در قرآن مطلبى روشن و واضح است.
و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:
حتما شما را با سختیها همانند ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران مژده و بشارت بده.
از این مجموع احادیث شریف که سال ظهور را توصیف مىکنند درمىیابیم که آن سال، سالى است با زمینلرزهها و فتنههاى بسیارى که حکایت از نبود و فقدان ثبات سیاسى در برخى کشورها و کثرت اختلافات و جنگها مىکنند که آن هم به جنگى جهانى، ختم مىشود که در روایات از آن به جنگ و «معرکه قرقیسیا»[19] یاد شده است و نتیجه آن زیاد شدن جنگها، خوف و هراس و گرسنگى و کشتارها و مرگومیرها مىباشد و حوادث و اتفاقات این سال به ظهور حضرت مهدى علیه السّلام منتهى شده جهان پر از عدل و قسط مىگردد.
شش ماه پایانى، ص: 69
فصل سوم تقویم حوادث سال ظهور
- ماه رجب
- ماه شعبان
- ماه رمضان
- ماه شوال
- ماه ذیقعده
- ماه ذیحجه
- ماه محرم
شش ماه پایانى، ص: 71
بخش اول جریانات و اتفاقات ماه رجب
1. پایان باران شدید و فراوان:
در سالى که بناست حضرت مهدى علیه السّلام ظهور کنند قحطى بهطور جدى شیوع یافته و در بیستم ماه جمادى الاول چنان بارانى مىبارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بىسابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه مىیابد. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
إذا آن قیام القائم علیه السّلام أمطر الناس جمادى الآخرة و عشر أیام من رجب لم تر الخلائق مثله[20].
وقتى قیام قائم علیه السّلام نزدیک شود در ماه جمادى الثانى و ده روز از رجب، بر مردم بارانى مىبارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند.
و شیخ مفید در الارشاد چنین آورده است که:
سپس به بیست و چهار باران ختم مىشود که زمین را پس از مرگش
شش ماه پایانى، ص: 72
زنده مىکند و برکاتش نمایان مىشود.[21]
همانگونه که از این روایات برمىآید از علایم قریب الوقوع ظهور حضرت مهدى علیه السّلام نزول بارانهاى شدید و آبهاى فراوان آسمانى است که به نوعى براى [عصر] ظهور زمینهچینى شود تا زمینها براى زراعت و کشاورزى پربار و بابرکت و آن هم پس از این حالت فقر و خشکسالى که داشتهاند، آماده شوند.
بارش باران در حالت عادى چیز عجیب و خارق العادهاى نیست جز این که مدت یا میزان آن بارش غریب باشد که بنابر روایات موجود، تأکید بر این بارانها به جهت بیان و ابراز اعجازگونه آنهاست. با توجه به آنچه گفته شد، حقیقت صحبت امیر المؤمنین علیه السّلام را مىفهمیم که فرمودند:
العجب کل العجب ما بین جمادى و رجب[22].
شدیدا از آنچه میان ماه جمادى و رجب واقع مىشود در عجبم.
نظریات مختلفى درباره مدت این بارانها بیان شده است. حجة الاسلام على کورانى در کتاب خود مىنویسند:
بعید نیست که این بارانى که از جمادى تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود چراکه تعدادى از علایم ظهور از باب گستردگى محدوده [عصر ظهور] به این عنوان نامگذارى شده است[23].
لکن نظر شهید آیت اللّه سید محمد صادق صدر که آن را از نشانههاى ظهور برمىشمرند، قابل قبولتر به نظر مىرسد. ایشان چنین مىگویند:
با توجه به فراوانى آب و باران نازلشده بهتر است آن را پیش از
شش ماه پایانى، ص: 73
ظهور بدانیم، چراکه اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخى از فعالیتها و وعدههایى مىگردد که بناست حضرت آنها را محقق کنند پس مقدم دانستن آن بر ظهور، هم فایدههاى متعارف باران را در برخواهد داشت و هم با دیگر فواید اثرى دوچندان مىتوان براى آن تصور کرد[24].
البته این نکته را هم متذکر شویم که احادیث و روایات به مکان و کیفیت بارش این بارانها اشارهاى نکردهاند، اما آنچه مهم است این است که این باران را به عنوان نشانه و علامتى براى نزدیک شدن زمان ظهور در نظر بگیریم حال چه نحوه باریدن آن با بقیه بارانها متفاوت باشد، چه مقدار و یا مکان آن.
2. شورش سفیانى (از علایم حتمى ظهور)
مردى شورش مىکند که به او سفیانى گفته مىشود (عثمان بن عنبسه از تبار ابو سفیان و از نسل یزید بن معاویه) در وادى یابس[25] واقع در محدوده شامات (دره دمشق) نمایان مىگردد. او سمبل و نمونه آن دسته از حکام و فرمانروایان کشورهاى اسلامى است که در عین انحرافاتشان با حق سر ستیز دارند که بعد از وى چنین کسانى دیده نخواهند شد و پس از او نسل چنین سردمدارانى منقرض خواهد گشت. زمان خروج و شورش او- طبق روایات معتبر-[26] در ماه رجب است و احتمالا در دهه آخر و روز جمعه باشد که میان
شش ماه پایانى، ص: 74
ظهور حضرت در مکه مکرمه و شورش سفیانى تنها شش ماه فاصله است.
امام صادق علیه السّلام مىفرمایند:
السفیانی من المحتوم و خروجه فی رجب، فإذا ملک الکور الخمس ملک تسعة أشهر و لم یزد علیها یوما[27].
سفیانى از نشانههاى حتمى است و [آغاز] شورش او در ماه رجب خواهد بود. بر نواحى و شهرهاى پنجگانه، نه ماه حکومت مىکند و [حکومتش] حتى یک روز هم بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید[28].
شش ماه پایانى، ص: 75
امام باقر علیه السّلام مىفرمایند:
السفیانی و القائم فی سنة واحدة[29].
سفیانى و قائم علیه السّلام هردو در یک سال [نمایان مىشوند] هستند.
در حدیث دیگرى فرمودند:
خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا[30].
خارج شدن سفیانى و یمانى و سید خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز است. به همان ترتیب که دانههاى تسبیح به دنبال هم مىآیند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمایان مىشوند.
در این حدیث همچنین بیان کردند:
قال لی علی بن أبی طالب علیه السّلام إذا اختلف رمحان بالشام فهو آیه من آیات اللّه، قیل: و ما هی یا أمیر المؤمنین، قال رجفة تکون بالشام یهلک فیها أکثر من مائة ألف یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین، و عذابا على الکافرین، فإذا کان ذلک، فانظروا إلى أصحاب البراذین الشهب المخذوفة و الرایات الصفر، یقتل من المغرب حتى تحل بالشام، و ذلک عند الجزع الأکبر و الموت الأحمر، فإذا کان ذلک فانظروا خسف قریة من
شش ماه پایانى، ص: 76
دمشق یقال لها مرمرسا- أغلب الروایات حرستا- فإذا کان ذلک خرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس حتى یستوی على منبر دمشق، فإذا کان ذلک فانتظروا خروج المهدی[31].
على بن ابى طالب علیه السّلام به من فرمودند: درگیرى دو سپاه در شام، یکى از آیات الهى است.
از ایشان پرسیدم: چه آیهاى، یا امیر المؤمنین؟
فرمودند: لرزشى شدید در شام به وجود مىآید[32] و بیش از صد هزار نفر کشته مىشوند که این جریان را خداوند مایه رحمت و آرامش مؤمنین و عذاب کافران قرار مىدهد.
وقتى چنین شد به سوارانى بنگرید که مرکبهاى (یابو) سیاه و سفید گوش و دمبریده و پرچمهاى زرد دارند.
هرکه را از مغرب تا شام که در مسیرشان باشد، مىکشند. این جریان در زمان بىتابى و اندوه شدید و مرگ سرخ رخ مىدهد. پس از آن منتظر فرو رفتن قریه و روستایى در دمشق باشید که به آن مرمرسا[33] گفته مىشود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادى یابس (دره بىآب و علف) شورش مىکند تا اینکه بر منبر دمشق قرار بگیرد. وقتى چنین شد منتظر خروج و قیام مهدى علیه السّلام باشید.
این حدیث آغاز حرکت سفیانى را به خوبى ترسیم مىکند.
شاید بهترین تحلیل را از فعالیتهاى سفیانى و مصیبتها و سختیهایى که
شش ماه پایانى، ص: 77
جامعه اسلامى بدان مبتلا مىشود؛ علامه شهید سید محمد صادق صدر ارائه کرده باشد که متن سخنان ایشان را با اندکى دخل و تصرف در اینجا مىآوریم:
«دمشق (شام) در آن زمان میدان جنگهاى داخلى و تنازعات مسلحانه میان گروههاى سهگانه (تحت فرمان ابقع[34]، اصهب[35] و سفیانى که مانند مرکز ثقل نیروهاى سیاسى و نظامى مىشود) خواهد شد. هرسه از صراط مستقیم حق منحرف گشتهاند و هرکدام تاجوتخت و حکومت را براى خود مىطلبند (روایات تفکرات و عقاید آنها را براى ما به روشنى بیان کردهاند) ابقع و سپاهیانش با سفیانى مىجنگند که منجر به پیروزى سفیانى و کشته شدن ابقع و یارانش مىشود.
در جنگ سفیانى با اصهب هم، چنین اتفاقى تکرار مىشود. و فاتح نهایى جنگها سفیانى است. این اتفاقات مصداق بارز این آیه است که:
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ[36].
احزاب باهم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس واى بر آنها [از آنچه] در قیامت [بر سر آنها خواهد آمد].
مقر فرماندهى سفیانى در زمان حکومتش شام خواهد بود و اهالى آنجا از او پیروى خواهند کرد (به جز تعداد کمى). سفیانى در این زمان بر مناطق پنجگانه دمشق، حمص، فلسطین و اردن و قنسرین حکومت مىکند.
وقتى که تا این حد مسیر را براى خود هموار مىبیند، به عراق هم طمع
شش ماه پایانى، ص: 78
مىکند و به این فکر مىافتد که سپاهى را به آنجا گسیل دارد. لذا با سپاهى که حداقل هشتاد هزار نفر نیرو دارد و خود فرماندهى آن را بر عهده گرفته به آنجا مىرود. در میان راه با سپاهى که فرمانرواى عراق براى دفع و مقابله با آنها گسیل داشته، مواجه مىشود. این دو سپاه باهم در منطقه قرقیسیا (واقع در سوریه و در نزدیکى عراق) مشغول پیکار مىشوند. ترکها [روسها] و رومیان [اروپاییان و آمریکاییها] هم به آتش جنگ دامن زده و خود هم در آن شرکت مىکنند. جنگ طولانى و شدیدى درمىگیرد. و حدود صد هزار نفر از ستمکاران و جباران در آن کشته مىشوند. (مقصود از ستمکاران آن دسته از گنهپیشگان منحرفى است که در آن زمان هلاک مىگردند.) به این جهت منطقه از شر عمده این سپاهیان که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدى علیه السّلام در مقابل او جبهه بگیرند خلاص مىشود.
در پى این کشت و کشتار بزرگ سفیانى پیروز و وارد عراق مىگردد. در آنجا در «ارض الجزیره» (بین النهرین عراق) به ناچار با یمانى روبرو مىشود که بر او هم فایق آمده و آنچه را که سپاهیان یمانى طى جنگهاى خود در منطقه به دست آورده بودند، تصاحب مىکند؛ سپس راهى کوفه شده و در آنجا دست به کشتار و اعدام و اسیر کردن مردم مىزند. یاوران و یاریگران خاندان حضرت محمد، صلّى اللّه علیه و آله، را هم به همراه یکى از منسوبین به اهل بیت، علیهم السّلام، شهید مىکند. سپس جارچى او در کوفه ندا مىدهد که هرکس سر یکى از شیعیان على [علیه السّلام] را بیاورد هزار درهم (مژدگانى) مىگیرد. لذا همسایه به همسایهاش به این بهانه که در اسلام هممذهب نیستند حمله کرده و مىگوید:
«این هم از آنهاست». گردنش را مىزند و سر او را به حکومت سفیانى تحویل داده و از آنها هزار درهم مىگیرد.
شش ماه پایانى، ص: 79
جنبشهاى ضعیف و سرپیچیهاى کوچکى که در کوفه توسط اهالى آن رخ مىدهد نمىتوانند این شهر را از سیطره سپاه سفیانى خلاص کنند، بلکه سفیانى رهبر این جنبش را ما بین حیره و کوفه به شهادت مىرساند و پس از آن هم خونهاى زیادى بر زمین ریخته مىشود.
با هموار گشتن جریان حکومت وى در عراق، به لشکرکشى به ایران هم طمع کرده و راهى آنجا مىشود. حوالى شیراز[37] در جنگى با سید خراسانى روبرو مىشود.
سفیانى درعینحال به دیار حجاز هم طمع کرده و سپاهى را به فرماندهى خزیمه که از بنى امیه است بدانجا اعزام مىکند (اکثر روایات بر اینکه خود سفیانى در این سپاه نیست تأکید مىکنند). سپاه با تمام نیروها و امکاناتش به سمت مدینه حرکت مىکند و این در حالى است که در این ایام حضرت مهدى علیه السّلام در آغازین روزهاى ظهور خویش در مکه به سر مىبرند و پیگیر اخبار سفیانى هستند. سفیانى سپاهى مجهز را به سمت مکه گسیل مىدارد تا به قتل و کشتار بىرحمانه آن حضرت و سپاهیانش اقدام کنند. آنگونه که از سیاق روایات برمىآید این سپاه همان سپاهى است که سه روز به غارت و کشتار مردم مدینه و تخریب مسجد النبى، صلّى اللّه علیه و آله، مشغول بوده است.
از آنجا که مکه حرم امن الهى است و کسى که در آنجا ساکن شده نباید بر جان خویش خوفناک باشد و با توجه به اینکه حضرت مهدى علیه السّلام رهبرى است که براى روز موعود و هدایت بشریت و جهانیان ذخیره شده، ضرورت و مصلحت هردو اقتضا مىکند که این سپاه از بین رفته و قضاى الهى بر آنها
شش ماه پایانى، ص: 80
جارى گردد. با معجزهاى الهى بیابان این سپاه را مىبلعد و جز دو نفر اثرى از بقیه نمىماند (این دو نفر که به بشیر و نذیر ملقب مىشوند از قبیله جهینهاند و به همین جهت است که مىگویند: «خبر یقینى را از جهینه بشنوید.»[38]) این دو نفر مردم را از آنچه بر سر رفقا و همراهانشان آمده خبر مىکنند.
علىرغم اینکه بنابر تقدیر الهى، بخشى از سپاه سفیانى به زمین فرو مىروند، از آنجا که سوریه، عراق، اردن، فلسطین و منطقه وسیعى از شبه جزیره عربستان تحت سیطره سفیانى است، حکومتش در منطقه پابرجا مىماند.
مدتى کوتاه پس از بلعیده شدن سپاه سفیانى در بیابان، حضرت مهدى علیه السّلام حرکت مىکند و او را با سپاهش به عراق باز مىگرداند. پس از آن باهم درگیر مىشوند و حضرت بر او فایق مىآید و او را به هلاکت مىرساند. که این جریان در منطقه رمله[39] اتفاق مىافتد. حضرت بر تمام منطقهاى که سفیانى بر آن حکومت مىکرد تسلط مىیابند و از این به بعد فرصت مناسبى براى پیروزى جهانى حضرت مهدى علیه السّلام فراهم مىشود.»[40]
در ادامه بعضى از احادیثى را که بر حرکت سفیانى تأکید دارند- به قدرى که با توجه به منابع حدیثى براى ما مقدور است- بیان مىکنیم.
حضرت على علیه السّلام فرمودند:
یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس، و هو رجل ربعه وحش الوجه ضخم الهامة، بوجهه أثر جدری، إذا رأیته حسبته أعور، اسمه
شش ماه پایانى، ص: 81
عثمان و أبوه عنبسة، و هو من ولد أبی سفیان، حتى یأتی أرضا ذات قرار و معین، فیستوی على منبرها[41].
فرزند هند جگرخوار از وادى یابس (دره خشک و بىآب و علف) شورش مىکند. مردى با قامت متوسط، چهره زشت و کریهمنظر چهارشانه و درشتهیکل است و در صورتش آثار آبله دیده مىشود.
ظاهرش یک چشم به نظر مىرسد نامش عثمان و فرزند عنبسه است و از فرزندان ابى سفیان، وارد شام شده و منبر آن را تصاحب مىکند.
امام باقر علیه السّلام در حدیثى طولانى فرمودند:
لا بد لبنی فلان أن یملکوا، فإذا ملکوا ثم اختلفوا تفرق ملکهم و تشتت أمرهم، حتى یخرج علیهم الخراسانی و السفیانی، هذا من المشرق و هذا من المغرب، یستبقان إلى الکوفة کفرسی رهان، هذا من هنا و هذا من هنا، حتى یکون هلاک بنی فلان على أیدیهما، أما إنهم لا یبقون منهم أحدا[42].
ناچار بنى فلان حکومت را به دست خواهند گرفت و پس از آن دچار اختلافات شده و حکومتشان از هم مىپاشد و پراکنده مىشوند تا اینکه سید خراسانى از مشرق و سفیانى از مغرب خروج مىکنند و هرکدام از منطقه خود به سمت کوفه مانند اسبان مسابقه مىشتابند تا اینکه بنى فلان به دست آنها هلاک مىشوند و از آنها حتى یک نفر باقى نخواهد ماند.
جابر جعفى از آن حضرت طى حدیث طولانى دیگرى، نقل مىکند که
شش ماه پایانى، ص: 82
فرمودند:
و مناد ینادی من السماء- إشارة إلى النداءات الثلاثة فی رجب- و یجیئکم صوت من ناحیة دمشق بالفتح و تخسف قریة من قرى الشام تسمى الجابیة ...
و تسقط طائفة من مسجد دمشق الأیمن- المسجد الأموی- و مارقة تمرق من ناحیة الترک و یعقبها مرج الروم، و سیقبل أخوان الترک حتى ینزلوا الجزیرة، و سیقبل مارقة الروم حتى ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر! فیها اختلاف کثیر فی کل أرض من ناحیة المغرب، فأول أرض المغرب أرض الشام، یختلفون عند ذلک على ثلاث رایات، رایة الأصهب و رایة الأبقع و رایة السفیانی، فیلتقی السفیانی بالأبقع، فیقتتلون. فیقتله السفیانی و من تبعه، و یقتل الأصهب، ثم لا یکون له همه إلا الاقتتال نحو العراق، و یمر جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها، فیقتل بها من الجبارین مائة ألف، و یبعث السفیانی جیشا إلى الکوفة، و عدتهم سبعون ألفا فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا فبینما هم کذلک، إذ أقبلت رایات من قبل خراسان، و تطوى المنازل طیا حثیثا، و معهم نفر من أصحاب القائم، ثم یخرج رجل من موالی أهل الکوفة فی ضعفاء، فیقتله أمیر جیش السفیانی بین الحیرة و الکوفة، و یبعث السفیانی بعثا إلى المدینة، فینفر المهدی منها إلى مکة، فیبلغ أمیر جیش السفیانی أن المهدی قد خرج إلى مکة، فیبعث جیشا على أثره فلا یدرکه، حتى یدخل مکة خائِفاً یَتَرَقَّبُ[43] على سنة موسى بن عمران، قال
شش ماه پایانى، ص: 83
و ینزل أمیر جیش السفیانی البیداء، فینادی مناد من السماء یا بیداء أبیدی بالقوم، فیخسف بهم فلا یفلت منهم إلا ثلاثة نفر یحول اللّه وجوهم إلى أقفیتهم، و هم من کلب و فیهم نزلت هذه الآیة یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ! آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها[44] و[45].
... و منادى که از آسمان ندا مىدهد[46] و صدایى از ناحیه دمشق حکایت از پیروزى مىکند[47] قریهاى در شام و به نام جابیه محو و ناپدید مىشود[48]. بخشى از سمت راست مسجد دمشق فرو مىریزد (مسجد اموى) و شورشیان مرتد از منطقه ترکها خروج مىکنند و فتنه شام هم به دنبال آن مىآید. سروکله برادران ترکها هم پیدا شده و در جزیره فرود مىآیند و شورشیان و از دین برگشتگان رومى مىآیند تا اینکه در رمله مستقر مىشوند. جابر! در آن سال درگیریهاى زیادى در مغرب زمین رخ خواهد داد. ابتداى مغرب زمین که شام است به فرمان سه پرچم (سپاه) اصهب و ابقع و سفیانى باهم درگیر مىشوند. که سفیانى با ابقع روبرو شده و باهم مىجنگند و نهایتا سفیانى او و
شش ماه پایانى، ص: 84
لشکریانش را مىکشد. سپس اصهب را هم به هلاکت مىرساند. در این زمان همّ تمام سفیانى لشکرکشى به عراق است. سپاهیانش در قرقیسیا درگیر شده و [در این جنگ] صد هزار نفر از جباران و ستمکاران هلاک مىشوند. سفیانى لشکرى هفتاد هزار نفرى را به سمت کوفه گسیل مىدارد و آنها هم به قتل و کشتار و اسیر کردن مردم کوفه مىپردازند در این زمان که اینها به چنین اعمالى مشغولند پرچمهایى از سوى خراسان نمایان مىشود که منازل را به سرعت پشت سر مىگذارند و در میان آنها از یاوران حضرت مهدى علیه السّلام دیده مىشوند. یکى از اهالى کوفه به همراه جمعیتى ضعیف، قیام مىکند که فرمانده لشکر سفیانى، او را در بین حیره و کوفه شهید مىکند.
سفیانى، سپاهى را به سوى مدینه اعزام مىکند و حضرت مهدى علیه السّلام [به جهت خلاصى از شر آنها] به سمت مکه هجرت مىکند. خبر خروج ایشان به فرمانده سپاه سفیانى مىرسد او هم عدهاى را به دنبال ایشان مىفرستد که نمىتوانند به آنها دست یابند تا اینکه حضرت صاحب علیه السّلام همانند موسى بن عمران بیمناک و امیدوار وارد مکه مىشوند[49].
حضرت در ادامه فرمودند:
پس از استقرار فرمانده سپاه سفیانى در بیداء (صحرا) ندایى از آسمان مىآید که: اى صحرا! این قوم را در کام خود فرو بر! دشت هم آنها را مىبلعد به جز سه نفر که چهره ایشان به پشتشان برگشته نجات
شش ماه پایانى، ص: 85
پیدا نمىکنند آنها از قبیله کلب هستند و در مورد آنها این آیه نازل شده که:
«اى کسانى که به شما کتاب داده شده درعینحال که آنچه را که در میان شماست تصدیق مىکند، به چیزى که آن را نازل کردیم ایمان بیاورید؛ قبل از آنکه چهرههایى را محو کرده و آنها را به پشت برگردانیم.»
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
إذا استولى السفیانی على الکور الخمس فعدوا له تسعة أشهر و زعم هشام أن الکور الخمس دمشق، و فلسطین، و الأردن، و حمص، و حلب[50].
وقتى سفیانى بر مناطق پنجگانه مسلط شد، 9 ماه بشمرید که به زعم هشام آن مناطق پنجگانه دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب هستند.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:
... إذا کان ذلک خرج السفیانی، فیملک قدر حمل امرأة تسعة أشهر، یخرج بالشام، فینقاد له أهل الشام إلا طوائف من المقیمین على الحق، یعصمهم اللّه من خروج معه، و یأتی المدینة بجیش جرار، حتى إذا انتهى إلى بیداء المدینة، خسف اللّه به، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ فی کتابه وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ.[51] و[52]
شش ماه پایانى، ص: 86
... سفیانى خروج مىکند و حکومت او به اندازه مدت حمل یک زن یعنى نه ماه طول مىکشد. از شام قیام مىکند و اهل شام به جز عده کمى از ساکنان آنجا که اهل حقاند بقیه مطیع او مىشوند. با سپاهى درنده و خونآشام به مدینه مىآید تا اینکه به صحراى مدینه مىرسد و خداوند آنها را در آن فرو مىبرد. و این است معناى این آیه که:
«در هنگام بیچارگى اگر آنها را ببینى بدون هیچ وقفهاى از مکان نزدیکى دچار (عذاب) مىشوند».
و امام صادق علیه السّلام فرمودند:
کأنی بالسفیانی أو بصاحب السفیانی قد طرح رحله فی رحبتکم بالکوفة، فنادى منادیه، من جاء برأس شیعة علی فله ألف درهم، فیثب الجار على جاره، و یقول هذا منهم فیضرب عنقه و یأخذ ألف درهم، أما إمارتکم یومئذ لا تکون إلا لأولاد البغایا، کأنی أنظر إلى صاحب البرقع. قلت: و من صاحب البرقع؟ قال: رجل منکم یقول بقولکم یلبس البرقع، فیحوشکم- أی یجیئکم- فیعرفکم و لا تعرفونه، فیغمز بکم رجلا رجلا، أما أنه لا یکون إلا ابن بغی[53].
گویى سفیانى و یا رفیق او را مىبینم که بساطش را در محلههاى شما در کوفه پهن کرده و منادى او ندا مىدهد که هرکس سر شیعه على [علیه السّلام] را بیاورد هزار درهم مىگیرد. [به دنبال این حرف] همسایه به همسایهاش حمله مىکند و مىگوید: «این از آنهاست» و گردنش را مىزند و هزار درهم مىگیرد. و فرمانروایى بر شما در آن
شش ماه پایانى، ص: 87
روز تنها از آن زنازادگان است. گویى من به صاحب برقع (شخص نقابدار) مىنگرم.
راوى پرسید: صاحب برقع کیست؟ فرمودند:
مردى که خودتان خواهید گفت او نقاب زده است[54] به سمت شما مىآید، شما را مىشناسد و شما او را نخواهید شناخت از تکتک شما عیبجویى خواهد کرد، چراکه او زنازادهاى بیش نیست.
پس از تبیین جنبش سفیانى با کمک روایات شریفه و با توجه به کثرت اشاره و مطالب راجع به آن و اینکه بعضى از آیات قرآن کریم در مورد این جریان است، تأکید مىشود که: سفیانى، واضحترین، محکمترین و قابل اعتمادترین نشانه در روایات است که نیرویش تا پیش از شنیده شدن نداى آسمانى و فرو رفتن در بیابان کم نمىشود و همانطورکه در آینده نزدیک خواهیم دید، برخى دیگر از نشانهها مختص به اوست خصوصا فرو رفتن در زمین که مخصوص سپاهیان اوست.[55]
قول به حتمى بودن سفیانى در میان نشانهها مستدل و مورد قبول همه است. شکى نیست که نمایان شدن سفیانى به بروز خسف (فرو رفتن در زمین) مىانجامد که روایات صحیح را اگر به روایات خسف و سفیانى ضمیمه کنیم
شش ماه پایانى، ص: 88
تواتر[56] مطلب را مىرساند[57] به علاوه که بروز سفیانى نمایان شدن اصهب و ابقع و جریان قرقیسیا را به دنبال خواهد داشت و همینطور فتنه شام و فتنههاى دیار عراق و حتى بخشى از حوادث مربوط به یمانى و سید خراسانى و دیگر نشانههایى که با سفیانى در ارتباط است و ازاینرو تأکید مىکنیم سفیانى از علایم حتمى است، البته با در نظر گرفتن اینکه خداوند عالم واقعى به اشیاء و حوادث است.
در پایان مىتوان حدیثى را که شیخ طوسى در امالى و شیخ صدوق در معانى الاخبار آوردهاند ذکر کرد که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
إنا و آل أبی سفیان أهل بیتین تعادینا فی اللّه، قلنا صدق اللّه، و قالوا کذب اللّه؛ قاتل أبو سفیان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، و قاتل معاویة على بن أبى طالب علیه السّلام)، و قاتل یزید بن معاویة، الحسین بن على علیه السّلام و السفیانی یقاتل القائم علیه السّلام[58].
ما و خاندان ابو سفیان دو خانوادهایم که همواره به خاطر خدا در جنگ بودهایم؛ ما مىگوییم خدا راست است و راست گفته و آنها مىگویند، دروغ است و دروغ گفته؛ ابو سفیان با رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، جنگید، معاویه هم با على بن ابى طالب علیه السّلام و یزید بن معاویه با حسین بن على علیه السّلام جنگیدند و [در نهایت هم] سفیانى با قائم آل
شش ماه پایانى، ص: 89
محمد، صلّى اللّه علیه و آله، پیکار خواهد کرد.
3. قیام یمانى (از علایم حتمى ظهور)
احادیث شریف ما از این جنبش به عنوان پرچم هدایت یاد مىکنند که همزمان با شورش سفیانى در شام، او هم در یمن قیام کرده و مردم را به حق و حقیقت دعوت مىکند و اجابت دعوتش، واجب است. پس از حرکت به سمت عراق و شام و ملاقاتش با سیّد خراسانى، در جنگ با سفیانى او را یارى مىرساند. یمانى از فرزندان زید بن على بن الحسین علیه السّلام است.
از امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمودند:
خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا، فیکون البأس من کل وجه، ویل لمن ناواهم، و لیس فی الرایات رایة أهدى من الیمانی، هی رایة هدى، لأنه صاحبکم، فإذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح على الناس و کل مسلم، و إذا خرج الیمانی فانهض إلیه، فإن رایته رایة هدى و لا یحل لمسلم أن یتلوى علیه، فمن فعل ذلک فهو من أهل النار لأنه یدعو إلى الحق و إلى طریق مستقیم[59].
خروج سفیانى و یمانى و سید خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز است که مانند دانههاى تسبیح به دنبال هم مىآیند و جنگ همه جانبهاى رخ مىدهد. واى بر کسى که در مقابل آنها بایستد! در میان این پرچمها هیچ کدام به اندازه پرچم یمانى برحق نیست، چرا
شش ماه پایانى، ص: 90
که شما را [به تبعیت از] امامتان دعوت مىکند. پس از قیام یمانى خرید و فروش اسلحه براى مردم و به خصوص مسلمانان ممنوع مىشود و هرگاه [یمانى] قیام کرد به سوى او حرکت کن و بشتاب که آن را پرچم هدایت خواهى یافت. احدى از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله کند و هرکس چنین کند، جهنمى است؛ چراکه یمانى به حق و صراط مستقیم دعوت مىکند.
در آن زمان اوضاع کلى جهان، در یک جنگ بزرگ فرهنگى و مدنى، خلاصه مىشود که میدان این جنگ شام، فلسطین، عراق، ایران و حجاز است.
در این معرکه دو دسته و دو سپاه در برابر یکدیگر به مبارزات سیاسى- نظامى مشغولند و این دو دسته عبارتند از: یاوران حضرت مهدى علیه السّلام و زمینهسازان قیام ایشان در یک سوى میدان و حرکت سفیانى و یارىرسانان غربى او و به تعبیر روایات رومیان و یهودیان در سوى دیگر میدان. هدف جنگ تمدنها و کانون بحرانهاى سال ظهور حضرت مهدى علیه السّلام، «قدس» است.
با این حساب اینطور نیست که جنبش حضرت مهدى علیه السّلام- که از مسجد الحرام و مکه مکرمه شروع مىشود- اولین حرکتى باشد که هدفش رسیدن به مسجد الاقصى در فلسطین است؛ بلکه گل سرسبد و تاج سر تمام حرکتهاى امت اسلامى است که به سوى قدس در شتابند. در واقع باید ابتداى حرکت امت اسلام براى رهایى قدس را از ایران توسط سید خراسانى و از یمن توسط رهبر مسلمانشان یمانى دانست که البته روایات حرکت یمانى را نماد هدایت و هدایتجویانهتر از قیام سید خراسانى توصیف مىکنند.
4. قیام سید خراسانى
شش ماه پایانى، ص: 91
در لشکرى که پرچمهاى خراسان یا پرچمهاى سیاه را حمل مىکنند جمعى از یاران حضرت مهدى علیه السّلام تحت فرماندهى سید خراسانى وجود دارد. امام باقر علیه السّلام در حدیثى طولانى مىفرمایند:
... یبعث السفیانی جیشا إلى الکوفة و عدتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا فبینما هم کذلک، إذ أقبلت رایات من قبل خراسان- بقیادة الخراسانی- و تطوى المنازل طیا حثیثا و معهم نفر من أصحاب القائم[60].
... سفیانى لشکرى را به سوى کوفه مىفرستد که هفتاد هزار نفرند آنها در آنجا به قتل و کشتار و اسارت مردم مىپردازند. در چنین شرایطى پرچمهایى از سوى خراسان به رهبرى سید خراسانى نمایان مىشوند که منزلگاهها را با سرعت چشمگیرى طى کرده و پشت سر مىگذارند و در میان آنها عدهاى از اصحاب حضرت مهدى علیه السّلام هستند.
و در جاى دیگر فرمودند:
کأنی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحق فلا یعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم على عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه، حتى یقوموا و لا یدفعونها إلا إلى صاحبکم، قتلاهم شهداء، أما إنی لو أدرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر[61].
با جمعیتى- که از مشرق قیام مىکنند- هستم که حق را مىطلبند ولى به آنها نمىدهند. براى مرتبه دوم هم که آن را طلب مىکنند، باز هم
شش ماه پایانى، ص: 92
جواب همان است. وقتى که مىبینند وضعیت، اینطور است، شمشیرهایشان را بر دوش گرفته (و راه مىافتند) وقتى که آنچه را خواسته بودند، به ایشان مىدهند، قبول نمىکنند تا اینکه قیام کنند و آن را به صاحبتان برسانند؛ کشتههاى ایشان شهیدند. اگر آن دوران را درک کنم، حتما از جان خود براى صاحب این امر (حضرت مهدى علیه السّلام) محافظت مىکنم.
امیر المؤمنین علیه السّلام مىفرمایند:
انتظروا الفرج من ثلاث: اختلاف أهل الشام فیما بینهم، و الرایات السود من خراسان، و الفزعة فی شهر رمضان ...[62]
فرج را از سه چیز انتظار داشته باشید: اختلاف اهل شام بر سر آن چیزى که در میان آنهاست، پرچمهاى سیاه از خراسان و هراس و سردرگمى مردم در ماه رمضان.
و آن حضرت علیه السّلام در حدیث طولانى مىفرمایند:
... إذا خرجت خیل السفیانی إلى الکوفة، بعث فی طلب أهل خراسان، و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدی، فیلتقی- أی السفیانی- هو و الهاشمی- أی الخراسانی- برایات سود، على مقدمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السفیانی بباب اصطخر فیکون بینهم ملحمة عظیمة، فتظهر- أی تنتصر- الرایات السود و تهرب خیل السفیانی، فعند ذلک یتمنى الناس المهدی و یطلبونه، فیخرج من مکة و معه رایة رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم بعد أن یأس الناس من خروجه لما طال
شش ماه پایانى، ص: 93
علیهم البلاء[63].
وقتى سپاه سفیانى به سمت کوفه حرکت مىکند، آنها را براى [درگیرى و پیروزى بر] اهل خراسان مىفرستد که آنها هم به جهت [یارى] حضرت مهدى علیه السّلام خارج شدهاند. سفیانى و سید خراسانى حامل پرچمهاى سیاه به هم مىرسند. در خط مقدم [سپاهیان] سید خراسانى، شعیب بن صالح است که او با سفیانى در باب اصطخر (منطقه شیراز که نقطه مقابل فرورفتگى خلیج فارس است) میان آنها جنگ خانمان برانداز و شدیدى صورت مىگیرد که پرچمهاى سیاه پیروز شده و لشکر سفیانى متوارى و فرارى مىشوند. به دنبال آن مردم آرزوى [آمدن] مهدى علیه السّلام را مىکنند و او را مىجویند. او هم در مکه قیام مىکند درحالىکه پرچم رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، را به همراه دارد و آن هم در زمانى که مردم از قیام او به خاطر شدت و مدّت بلایا و فتنهها مأیوس شدهاند.
احادیث، نام و اوصاف برخى از فرماندهان سپاه خراسان را چنین بیان مىکنند:
سید خراسانى، رهبر سیاسىاى که در دست راستش خالى[64] دارد، قائد اعظم و سید بزرگوارى است که پرچمهاى نهضت به نقش او منقوش گشتهاند. شعیب بن صالح، جوان گندمگون و تیزفهمى از اهالى تهران که سرپرستى نیروها را بر عهده دارد. گنجهاى طالقان- که همان جوانان منطقه طالقان (شمال تهران) هستند- اینها اصحاب
شش ماه پایانى، ص: 94
حضرت مهدى علیه السّلام خواهند شد و احادیث صفت بارزشان را گنج الهى بودن آنها برشمردهاند[65].
روایات به این امر اشاره دارند که ایرانیان پس از طولانى شدن جنگ با دشمنان خود؛ با سیدى هاشمى که شعیب بن صالح را به عنوان فرمانده سپاه خویش برگزیده بیعت مىکنند. احادیث، میدان جنگ ایرانیان با دشمنانشان را در خارج آن سرزمین؛ یعنى عراق و شام و فلسطین بیان مىکند که حاکى از ثبات سیاسى آنها در داخل کشور است؛ البته به جز آشفتگى مختصرى که به واسطه جریان «قرقیسیا» در وضعیت ایران به وجود مىآید؛ از آنجا که این واقعه اساسا جنگ میان سفیانى، ترکها، بعضى از غربیان و بخشى از سپاهیان و نیروهاى عراقى است و با توجه به اینکه ایرانیان با میدان و معرکه جنگ فاصله چندانى ندارند تصمیم مىگیرند در آن شرکت کنند و لیکن به جهت بهبود وضعیت داخلى از قرقیسیا صرفنظر مىکنند و به کشور خود بازگشته و براى مقابله با سفیانى که در غائله قرقیسیا پیروز شده مهیا مىشوند.
هدف قیام ایرانیان، آزادى قدس است که پس از عبور از عراق آن را فتح کنند. احادیث از حرکتى دستهجمعى و ملّى از منطقه اصطخر خبر مىدهند که پس از حوادث حجاز و خروج حضرت مهدى علیه السّلام رخ مىدهد و اهل مشرق براى استقبال از ایشان براى عبور از عراق و رسیدن به مکه راهى مىشوند که حضرت در اصطخر، با آنها ملاقات کرده و آنها هم در همانجا با ایشان بیعت مىکنند و به همراهى او با سفیانى مىجنگند[66].
شش ماه پایانى، ص: 95
5. نمایان شدن بدنى کاملا واضح در قرص خورشید و دستى که از آسمان اشاره مىکند.
الف) خارج شدن سروسینه مردى در قرص خورشید
امام باقر علیه السّلام ذیل این آیه که:
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ[67].
اگر بخواهیم آیهاى را از آسمان بر آنها نازل مىکنیم که گردنهاى خود را خاضعانه در مقابل آن فرود آورند.
فرمودند:
خداوند با آنها چنین خواهد کرد؛ راوى مىگوید: پرسیدم آنها چه کسانى هستند؟
فرمودند:
بنى امیه و پیروان آنها منظور سفیانى و یارانش است[68].
راوى مىگوید باز پرسیدم: آن آیه چیست؟ حضرت جواب دادند:
رکود الشمس ما بین زوال الشمس إلى وقت العصر، و خروج صدر رجل و وجهه فی عین الشمس یعرف بحسبه و نسبه، ذلک فی زمان
شش ماه پایانى، ص: 96
السفیانی، و عندها یکون بواره و بوار قومه[69].
ثابت ماندن خورشید از ظهر تا وقت عصر و خارج شدن سینه و صورت مردى در قرص خورشید که با حسب و نسبش [براى مردم] شناخته شده است. اینها در زمان سفیانى است و پس از آن او و پیروانش هلاک مىشوند.
این حدیث به خوبى تبیین مىکند که این علامت پس از خروج سفیانى است و سفیانى هم همانگونه که بیان شد در ماه رجب خروج مىکند. علاوه بر این، امام صادق علیه السّلام طى حدیث دیگرى تصریح مىکنند که این نشانه در ماه رجب واقع مىشود و فرمودند:
العام الذی فیه الصیحة، قبله الآیة فی رجب، قلت و ما هی؟ قال:
وجه یطلع فی القمر- الشمس على قول آخر- و ید بارزة[70].
سالى که در آن صیحه و فریاد آسمانى واقع مىشود، قبل از آن آیهاى در ماه رجب نمایان خواهد شد.
راوى مىگوید: پرسیدم آن آیه چیست؟ فرمودند:
چهرهاى که در ماه (و به قولى خورشید) و دستى نمایان، دیده مىشود.
این بدن کامل و نمایان (سینه و صورت) از آن همان کسى است که نداهاى سهگانه ماه رجب را- همانگونه که خواهیم دید- سر خواهد داد.
از امام رضا علیه السّلام نقل کردهاند که ضمن حدیثى طولانى مىفرمایند:
شش ماه پایانى، ص: 97
... و الصوت الثالث یرون بدنا بارزا نحو عین الشمس هذا[71].
... و صداى سومى که [با آن] بدنى واضح و نمایان در قرص شمس دیده مىشود.
برخى از علما معتقدند که این پیکر همان بدن مطهر امیر المؤمنین علیه السّلام است که مردم ایشان را مىشناسند. شیخ محمد نجفى در کتاب بیان الائمه، علیهم السّلام، (ج 3 ص 48) چنین نظرى را بیان مىکنند. و بعضى دیگر مىگویند حضرت مسیح است که این نظر را حجة الاسلام على کورانى در کتاب الممهدون للمهدى علیه السّلام (ص 37) بیان کردهاند که این نظر قابل قبولتر به نظر مىرسد.
ب) دستى که در آسمان ظاهر مىشود و اشاره مىکند: هذا ... هذا ...: این [حق است] این [حق است] ...!
بعضى از روایات این نشانه را از علایم حتمى شمردهاند:
امام صادق علیه السّلام در حدیثى بلند و طولانى فرمودند:
و کف یطلع من السماء من المحتوم[72].
و دستى که از آسمان طلوع کرده و نمایان مىشود از علایم حتمى است.
آن حضرت در تبیین علامتهاى روز موعود هم اینچنین مىفرمایند:
شش ماه پایانى، ص: 98
أمارة ذلک الیوم، إن کفا من السماء مدلاة ینظر إلیها الناس[73].
نشانه آنروز دستى است از آسمان بر حکومت و امیر آن زمان دلالت کرده که مردم به آن خواهند نگریست.
چقدر امامان بزرگوار، علیهم السّلام، بلندمرتبهاند که صدها سال قبل ما را از این جریانات باخبر کردند. بدن و دست معجزهاى الهى است و درحالىکه انسان در عصر کنونى ثابت کرد مىتواند صحبتهایش را با اختراعات و اکتشافات و علم خویش از سطح ماه به زمین منتقل کند و از آنها بیشتر قدرتنمایى کند. از خداوندى که مسلما از مخلوقاتش داناتر و تواناتر است، این مطلب، خیلى عجیب و غیر قابل تصور، نخواهد بود.
6. نداهاى سهگانه
سه نداى آسمانى را همه در ماه رجب مىشنوند:
نداى اول: الا لعنة اللّه على القوم الظالمین؛ بدانید لعنت خدا شامل حال جمعیت ظالم و ستمکار مىشود.
نداى دوم: یا معاشر المؤمنین أَزِفَتِ الْآزِفَةُ؛[74] اى گروه مؤمنان قیامت (ظهور) نزدیک شده است[75].
نداى سوم: بدن آشکار و نمایانى ندا مىدهد: الا ان اللّه بعث مهدى آل
شش ماه پایانى، ص: 99
محمد، صلّى اللّه علیه و آله، للقضاء على الظالمین؛ بدانید که خداوند مهدى آل محمد، صلّى اللّه علیه و آله، را براى نابود کردن ستمکاران برانگیخت و فرستاد.
امام رضا علیه السّلام طى حدیثى طولانى فرمودند:
قد نودوا نداء یسمعه من بالبعد کما یسمعه من بالقرب، یکون رحمة على المؤمنین، و عذابا على الکافرین، فقلت: بأبی و أمی أنت، و ما ذلک النداء؟ قال: ثلاثة أصوات فی رجب، أولها: ألا لعنة اللّه على الظالمین! و الثانی: ازفت الآزفة یا معشر المؤمنین! و الثالث: یرى بدنا بارزا مع قرن الشمس ینادی: ألا إن اللّه قد بعث فلان بن فلان على هلاک الظالمین! فعند ذلک یأتی المؤمنین الفرج، و یشفی اللّه صدورهم، و یذهب غیظ قلوبهم[76].
ندایى مىآید که هردور و نزدیکى آن را مىشنود؛ براى مؤمنان رحمت و براى کافران عذاب است.
حسن بن محبوب که راوى است، مىگوید: به حضرت عرض کردم: پدر و مادرم به فدایتان؛ آن ندا چیست؟
فرمودند:
سه ندا در رجب خواهد بود. اولین آنها چنین است: بدانید که لعنت خدا شامل ستمکاران مىشود و دومین آنها: اى گروه مؤمنین قیامت (ظهور) نزدیک شده است و سومین بدنى آشکارا در قرص خورشید، مشاهده مىشود که ندا درمىدهد: خداوند فلان بن فلان را براى هلاک و نابودى ستمکاران برانگیخته است و در این زمان فرج و گشایش
شش ماه پایانى، ص: 100
مؤمنین خواهد آمد و خداوند سینههایشان را شفا داده و سختى و غم و غصه را از قلبهایشان مىزداید.
قریب به این مضمون هم از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که فرمودهاند:
و سیبهت اللّه المنکرین حین حدوث هذه الآیات.
خداوند تبارک و تعالى با پدید آوردن این آیات، انکارکنندگان را مبهوت و متحیر خواهد کرد.
و امام صادق علیه السّلام چنین مىفرمایند که:
العام الذی فیه الصیحة، قبله الآیة فی رجب. فقیل له: و ما هی؟ قال:
وجه یطلع فی القمر، و ید بارزة تشیر، و النداء الذی من السماء، یسمعه أهل الأرض، کل أهل لغة بلغتهم[77].
سالى که در آن صیحه آسمانى واقع مىشود پیش از آن آیهاى در رجب خواهد بود.
از ایشان پرسیدند: آن آیه چیست؟
فرمودند: چهرهاى که در ماه نمایان مىشود و دستى که آشکارا اشاره مىکند و ندایى که از آسمان هرکس آن را به زبان خویش مىشنود.
با توجه به آنچه گفته شد مىتوانیم میان ندا و صیحه تفاوت قایل شویم، چراکه صیحه در ماه رمضان واقع مىشود و به شکل نداى جبرئیل علیه السّلام است؛ درحالىکه نداهاى سهگانه در ماه رجب پدید مىآیند و نداى چهارم در ماه محرم و روز ظهور حضرت خواهد بود و به خلاف نداهاى چهارگانه در
ماه هاى رجب و محرم، صیحه ماه رمضان در زمره علایم محتوم به شمار آمده است.[78]